ابن یمین
[اِ نُ یَ] (اِخ) فخرالدین محمودبن یمین الدین محمد طغرائی. شاعر فارسی شیعی. مولد او به فریومد خراسان و وفات او به سال 763 یا 765 یا 769 ه . ق. هم بدانجا. پدر او طغرائی نیز شاعر بوده است. ابن یمین شاعری متوسط است و پیروی طریقهء انوری میکند...
ابن یونس
[اِ نُ نُ] (اِخ) ابوالحسن علی بن ابی سعید عبدالرحمن بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی الصدفی الیمنی المصری. منجم مشهور و صاحب زیج حاکمی معروف به زیج ابن یونس. ابن خلکان گوید این زیج زیجی بزرگ است و من آنرا در چهار مجلد دیدم و در آن بسط قول و...
ابن یونش
[اِ نُ نُ] (اِخ) علی بن قاسم بن یونش اشبیلی اندلسی نحوی، متوطن به دمشق. او راست: شرح کتاب الجمل. وفات او به سال 605 ه . ق. بوده است.
ابنیه
[اَ یَ] (ع اِ) جِ بناء. ساخته ها. ساختمانها. بناها. || پایه ها. بنیان ها. اصل ها. قواعد: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه. || صیغه ها. صیغ: کتاب الابنیه لابن القطاع. ج، ابنیات.
ابو
[اَبْوْ] (ع مص) پدر شدن. پدر گردیدن کسی را. پدری کردن کسی را. کار پدران بجای آوردن او را. پدری. || پروردن. غذا دادن. خوردنی دادن.
ابو
[اَ] (ع اِ) اَب (در حالت رفعی). این کلمه غالباً در اول کنیت های مردان درآید مانند ابن. و بعض اسماء اجناس نیز مبدوّ بدین کلمه باشند. و در استعمال عرب، این لفظ را در حال نصب ابا و در حال جرّ ابی آرند. و فارسی زبانان در ضرورت شعر...
ابو
[اُبْوْ] (ع ص، اِ) جِ ابواء: عَنْزٌ اُبْوٌ.
ابوآمنهء فزاری
[اَ مِ نَ یِ فَ] (اِخ) نام صحابی باشد.
ابواء
[اَبْ] (اِخ) نام قریه ای نزدیک ودّان از اعمال فرع از مدینه و گور آمنه بنت وهب مادر رسول الله صلی الله علیه و آله بدانجاست. و مولد امام محمد باقر نیز همانجا بوده است. و از آنجا تا جحفه 23 میل است و نیز گفته اند کوهی است بسوی...
ابواء
[اِبْ] (ع مص) جای دادن. جا دادن. (رشید وطواط).
ابواء
[اَبْ] (ع اِمص) پدری. اسم مصدر است. (منتهی الارب). اُبوت.
ابواء
[اَبْ] (ع ص) عنزٌ ابواء؛ الّتی شمّت بول الاروی فمرضت. ج، اُبْو.
ابواب
[اَبْ] (ع اِ) جِ باب. درها. مَداخل :
بجود و رای بکرده ست خلق را بی غم
بعدل و داد گشاده ست بر جهان ابواب.
مسعودسعد.
بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب. (گلستان). || فصول. مباحث. بخشها. حیثیات. اقسام. موارد. مسائل. امور : بهم نشستند و شراب خوردند که استادم در...
ابواب
[اَبْ] (اِخ) یا الابواب. جبال پیرنه(1). (نخبه الدهر).
(1) - Les Pyrenees.
ابوابجمعی
[اَبْ جَ] (اِ مرکب) دخل ها و دریافت های صاحب جمعی. وصولیهای مادرحسابی. مأخوذیهای محصل خراج و مانند آن.
ابوابراهیم
[اَ اِ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمد ابوابراهیم از امرای بنی اغلب شود.
ابوابراهیم
[اَ اِ] (اِخ) اسحاق بن نصیر. رجوع به اسحاق بن نصیر مکنی به ابوابراهیم شود.
ابوابراهیم
[اَ اِ] (اِخ) کنیت اسماعیل بن محمد بن الحسین جرجانی. رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
ابوابراهیم
[اَ اِ] (اِخ) اسماعیل منتصربن نوح سامانی. رجوع به اسماعیل بن نوح شود.
ابوابراهیم
[اَ اِ] (اِخ) کنیت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام امام هفتم شیعه. کنیت دیگر او ابوالحسن است. رجوع به موسی بن جعفر کاظم شود.