ابو
[اَ] (ع اِ) اَب (در حالت رفعی). این کلمه غالباً در اول کنیت های مردان درآید مانند ابن. و بعض اسماء اجناس نیز مبدوّ بدین کلمه باشند. و در استعمال عرب، این لفظ را در حال نصب ابا و در حال جرّ ابی آرند. و فارسی زبانان در ضرورت شعر و در غیر ضرورت نیز همزهء مفتوحه را گاهی ساقط کرده و بوتراب و بوالحسن و غیر آن گویند. و باز در نظم و نثر هرجا خواهند، چون پس از ابو الف و لام باشد همزهء مفتوحه و واو هر دو را سقط کنند و بلقاسم و بلحرث و جز آن نویسند و نیز در فارسی همزهء اول را گاه بیفکنند چون بایزید و باموسی: و حرب صفین و حدیث حکمین و سلیم دلی باموسی اشعری و فریب عمروبن العاص. (تاریخ سیستان).