یورده

[یُرْ دَ / دِ] (ترکی، اِ) یورد. (ناظم الاطباء). و رجوع به یورت شود.


یوردی

[یُرْ] (ترکی، اِ) یورد. (ناظم الاطباء). رجوع به یورد شود.


یورش

[یُ / یو رِ] (ترکی، اِ) حمله و هجوم و هله و همه. (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن. (آنندراج). هجوم. حمله: به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند. (یادداشت مؤلف) :
دو شاه چنین کرده یورش بسیچ
مرا خود نبد غیر پیکار هیچ.نظام قاری.
- یورش آوردن؛ حمله آوردن. تاختن....


یورشگر

[یُ / یو رِ گَ] (ص مرکب)حمله آور. ج، یورشگران. (آنندراج). و رجوع به یورش شود.


یورشگری

[یُ / یو رِ گَ] (حامص مرکب)حمله آوری. (آنندراج). رجوع به یورشگر و یورش شود.


یورشلیم

[شَ] (اِخ) اورشلیم. بیت المقدس. (یادداشت مؤلف). رجوع به اورشلیم شود.


یورغه

[غَ / غِ] (ترکی، ص، اِ) یرغه. رجوع به یرغه شود.


یورقانلو

[یُرْ] (اِخ) دهی است از دهستان روضه چای بخش حومهء شهرستان ارومیه، واقع در 11هزارگزی شمال باختر ارومیه، با 235 تن سکنه. آب آن از روضه چای و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).


یورقانلوی جنیزه

[یُرْ جِ زَ] (اِخ) دهی است از دهستان نازلوی بخش حومهء شهرستان ارومیه، واقع در 5/16هزارگزی شمال باختری ارومیه، با 274 تن سکنه. آب آن از نازلوچای و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).


یورقل

[قُ] (اِخ) کوهی است از دهستان کل تپهء فیض اللهبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 55000گزی خاور سقز و 10000گزی شمال قاپلانتو، با 600 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).


یورقلی

[قُ] (اِخ) دهی است از دهستان خاوهء بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 16000گزی خاور نورآباد و 13000گزی خاور راه شوسهء خرم آباد به کرمانشاه، با 360 تن سکنه. آب آن از رودخانهء خاوه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج6).


یورقون آباد

[یُرْ] (اِخ) دهی است از دهستان نازلوی بخش حومهء شهرستان ارومیه، واقع در 5/14هزارگزی شمال خاوری ارومیه، با 625 تن سکنه. آب آن از نازلوچای. در دو محل به فاصلهء 500 گز به نام یورقون آباد بالا و پایین مشهور و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...


یورقه

[قَ / قِ] (ترکی، ص، اِ) یورغه. (یادداشت مؤلف). رجوع به یرغه شود.


یؤرور

[یُءْ] (معرب، اِ) تصحیفی است از ترتور که لغتی معرب از لاتین است به معنی پادو و پاکار و نیز نام مرغی است. (از نشوءاللغه صص135-136).


یوری

(اِ) پرندهء آبی خرد و به رنگ زیبا. (یادداشت مؤلف).


یوز

(نف مرخم) جوینده و طلب کننده و شکارکننده. (ناظم الاطباء). جوینده و طلب کننده. (از برهان). مادهء مضارع یوزیدن یا یوختن و در ترکیب با اسم یا کلمهء دیگر معنی فاعل دهد: رزم یوز، راه یوز، جنگ یوز، چاره یوز، کاریوز، فتنه یوز، صیدیوز، چنانکه فردوسی گوید :
ز بهر طلایه...


یوز

(اِ) جانوری شکاری کوچک تر از پلنگ که بدان مخصوصاً شکار آهو و مانند آن کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان). قضاع. اکشم. کشم. شکیمه. کثعم. (منتهی الارب). جانوری شکاری که به سبب جستجوی شکار بدین اسم نامیده شده است. (انجمن آرا) (از آنندراج). فهد. (دهار) (نصاب الصبیان) (منتهی الارب). جانوری...


یوز

(ترکی، عدد، ص، اِ) کلمهء ترکی است به معنی صد، و از این کلمه است «یوزباشی» و «یوزلک». (از یادداشت مؤلف). و رجوع به صد و یوزلک و یوزباشی شود.


یوز

(اِخ) نام کویی به بلخ. (یادداشت مؤلف).


یوزآباد

[ ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در جنوب باختری ساوه، با 120 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. عده ای از شاهسونهای بغدادی در این ده ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.