یعاسیب
[یَ] (ع اِ) جِ یعسوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج). رجوع به یعسوب شود.
یعاسیب
[یَ] (ع اِ) جِ یعسوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج). رجوع به یعسوب شود.
یعاط
[یَ / یِ / یُ طِ] (ع صوت) کلمه ای است که بدان گرگ و اسب را زجر کنند و رانند و رقیب چون لشکر دشمن را بیند اهل خود را بدان بیم کند. یا عاط! (منتهی الارب) (آنندراج). صاحب تاج العروس این ابیات را از راجز شاهد آورده است:
صب...
یعاط
[یَ / یِ / یُ طِ] (ع صوت) کلمه ای است که بدان گرگ و اسب را زجر کنند و رانند و رقیب چون لشکر دشمن را بیند اهل خود را بدان بیم کند. یا عاط! (منتهی الارب) (آنندراج). صاحب تاج العروس این ابیات را از راجز شاهد آورده است:
صب...
یعافیر
[یَ] (ع اِ) جِ یعفور. (از ناظم الاطباء) (دهار). رمهء تکه از آهو. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به یعفور شود.
یعافیر
[یَ] (ع اِ) جِ یعفور. (از ناظم الاطباء) (دهار). رمهء تکه از آهو. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به یعفور شود.
یعاقبه
[یَ قِ بَ] (ع ص، اِ) جِ یعقوبی. (ناظم الاطباء). || (اِخ) طریقه ای از نصاری. یعقوبیین. یعقوبیان. یعقوبیه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یعقوبیه شود.
یعاقبه
[یَ قِ بَ] (ع ص، اِ) جِ یعقوبی. (ناظم الاطباء). || (اِخ) طریقه ای از نصاری. یعقوبیین. یعقوبیان. یعقوبیه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یعقوبیه شود.
یعاقیب
[یَ] (ع اِ) جِ یعقوب. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). جِ یعقوب، به معنی کبک نر. (آنندراج). و رجوع به یعقوب شود.
یعاقیب
[یَ] (ع اِ) جِ یعقوب. (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). جِ یعقوب، به معنی کبک نر. (آنندراج). و رجوع به یعقوب شود.
یعالیل
[یَ] (ع اِ) جِ یعلول. (منتهی الارب). جِ یعلول، به معنی حباب آب. (آنندراج). || ابرهای برهم نشسته. ابر سخت سفید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یعلول شود.
یعالیل
[یَ] (ع اِ) جِ یعلول. (منتهی الارب). جِ یعلول، به معنی حباب آب. (آنندراج). || ابرهای برهم نشسته. ابر سخت سفید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یعلول شود.
یعامل
[یَ مِ] (ع ص، اِ) جِ یَعْمَل. (المنجد). و رجوع به یعمل شود.
یعامل
[یَ مِ] (ع ص، اِ) جِ یَعْمَل. (المنجد). و رجوع به یعمل شود.
یعامیر
[یَ] (ع اِ) جِ یعمور. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بزغالگان. || (اِخ) موضعی و درختی است به روایت قطرب، یعموره مثله و در این کلمه منسوب به خطاست. (از منتهی الارب). رجوع به یعمور شود.
یعامیر
[یَ] (ع اِ) جِ یعمور. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بزغالگان. || (اِخ) موضعی و درختی است به روایت قطرب، یعموره مثله و در این کلمه منسوب به خطاست. (از منتهی الارب). رجوع به یعمور شود.
یعبوب
[یَ] (ع ص، اِ) اسب تیزرو درازبالا یا نیکو و نرم در دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسب بسیاردو. (مهذب الاسماء). || اسبی که در تک و دو پایها را دوردور اندازد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || ابر. (منتهی الارب) (آنندراج). || جوی بسیارآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)...
یعبوب
[یَ] (ع ص، اِ) اسب تیزرو درازبالا یا نیکو و نرم در دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسب بسیاردو. (مهذب الاسماء). || اسبی که در تک و دو پایها را دوردور اندازد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || ابر. (منتهی الارب) (آنندراج). || جوی بسیارآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)...
یعر
[یَ] (ع اِ) بزغاله که آن را جهت شکار در مغاک شیر و دیگر سباع بندند یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بزغاله که بر دام بندند برای صید. (مهذب الاسماء). پایدام. || نام درختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
یعر
[یَ] (ع اِ) بزغاله که آن را جهت شکار در مغاک شیر و دیگر سباع بندند یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بزغاله که بر دام بندند برای صید. (مهذب الاسماء). پایدام. || نام درختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).