یصب
[یَ] (معرب، اِ) یصم. معرب از یشب و یشم فارسی که سنگی قیمتی است. (یادداشت مؤلف). یشم. (ناظم الاطباء). رجوع به یشم شود.
یصب
[یَ] (معرب، اِ) یصم. معرب از یشب و یشم فارسی که سنگی قیمتی است. (یادداشت مؤلف). یشم. (ناظم الاطباء). رجوع به یشم شود.
یصم
[یَ] (معرب، اِ) یصب. یشب. معرب از یشم فارسی که سنگی قیمتی است. (یادداشت مؤلف). رجوع به یشم شود.
یصم
[یَ] (معرب، اِ) یصب. یشب. معرب از یشم فارسی که سنگی قیمتی است. (یادداشت مؤلف). رجوع به یشم شود.
یطاق
[یَ] (ترکی، اِ) (از: یات، ریشهء فعل یاتماق، خوابیدن + اق، پسوند مکان) یاتاق. خوابگاه. (از یادداشت مؤلف). رجوع به یاتاق شود.
یطاق
[یَ] (ترکی، اِ) (از: یات، ریشهء فعل یاتماق، خوابیدن + اق، پسوند مکان) یاتاق. خوابگاه. (از یادداشت مؤلف). رجوع به یاتاق شود.
یطاق دار
[یَ] (نف مرکب) نگاهبان خوابگاه. پاسبان. یتاقدار : اگرچه پاسبان و یطاق داران بسیارند، هم ایمن نیستم. (سمک عیار ج1 ص250).
یطاق دار
[یَ] (نف مرکب) نگاهبان خوابگاه. پاسبان. یتاقدار : اگرچه پاسبان و یطاق داران بسیارند، هم ایمن نیستم. (سمک عیار ج1 ص250).
یطق
[یَ طَ] (معرب، اِ) کلمه ای است معرب که به معنی گروهی از سپاهیان که خیمهء ملک را شباهنگام در سفر حمایت کنند استعمال شده است. ابن مطروح گوید:
ملک الملاح تری العیو-
ن علیه دائره یطق
و مخیم بین الضلو-
ع و فی الفؤاد له سبق.
ابن خلکان کلمهء مزبور را چنین تفسیر کرده...
یطق
[یَ طَ] (معرب، اِ) کلمه ای است معرب که به معنی گروهی از سپاهیان که خیمهء ملک را شباهنگام در سفر حمایت کنند استعمال شده است. ابن مطروح گوید:
ملک الملاح تری العیو-
ن علیه دائره یطق
و مخیم بین الضلو-
ع و فی الفؤاد له سبق.
ابن خلکان کلمهء مزبور را چنین تفسیر کرده...
یع
[یَ] (ع صوت) کلمه ای است که بدان زجر کنند تا از گرفتن چیزی بازماند، مثل کخ در فارسی. (منتهی الارب) (آنندراج). کلمه ای است که بدان کودکان را از ناپاکی و چرکینی منع می کنند. (ناظم الاطباء).
یع
[یَ] (ع صوت) کلمه ای است که بدان زجر کنند تا از گرفتن چیزی بازماند، مثل کخ در فارسی. (منتهی الارب) (آنندراج). کلمه ای است که بدان کودکان را از ناپاکی و چرکینی منع می کنند. (ناظم الاطباء).
یعار
[یُ] (ع مص) بانگ کردن یا سخت بانگ کردن گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعار
[یُ] (ع مص) بانگ کردن یا سخت بانگ کردن گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعار
[یُ] (ع اِ) آواز گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج). بانگ ماده بز. (مهذب الاسماء).
یعار
[یُ] (ع اِ) آواز گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج). بانگ ماده بز. (مهذب الاسماء).
یعار
[یِ] (ع اِ) جِ یَعْر. (تاج العروس ج9 ص115). رجوع به یعر شود.
یعار
[یِ] (ع اِ) جِ یَعْر. (تاج العروس ج9 ص115). رجوع به یعر شود.
یعاره
[یَ رَ] (ع مص) پیش آمدن گشن ناقه را و فروخوابانیدن تا گشنی کند، یا گشن را بر ماده عرض کردن تا اگر آن را قبول کند بماند والا فلا. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعاره
[یَ رَ] (ع مص) پیش آمدن گشن ناقه را و فروخوابانیدن تا گشنی کند، یا گشن را بر ماده عرض کردن تا اگر آن را قبول کند بماند والا فلا. (منتهی الارب) (آنندراج).