یرخفج
[یَ خَ] (اِ) به معنی برخفج است و آن سنگینی و گرانی باشد که در خواب بر مردم افتد و آن را به عربی کابوس گویند. (برهان) (آنندراج). به معنی کابوس و ظاهراً تصحیف برخفج است. (یادداشت مؤلف). برخفج و کابوس. (ناظم الاطباء). و رجوع به برخفج شود.
یرخفج
[یَ خَ] (اِ) به معنی برخفج است و آن سنگینی و گرانی باشد که در خواب بر مردم افتد و آن را به عربی کابوس گویند. (برهان) (آنندراج). به معنی کابوس و ظاهراً تصحیف برخفج است. (یادداشت مؤلف). برخفج و کابوس. (ناظم الاطباء). و رجوع به برخفج شود.
یرخم
[یَ خُ] (ع اِ) کرکس نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یرخوم. و رجوع به یرخوم شود.
یرخم
[یَ خُ] (ع اِ) کرکس نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یرخوم. و رجوع به یرخوم شود.
یرخوم
[یَ] (ع اِ) یرخم. ترخم. کرکس نر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
یرخوم
[یَ] (ع اِ) یرخم. ترخم. کرکس نر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
یرد
[یُ] (ترکی، اِ) یرت. یورد. یورت. جا. منزل. (یادداشت مؤلف). رجوع به یرت شود.
یرد
[یُ] (ترکی، اِ) یرت. یورد. یورت. جا. منزل. (یادداشت مؤلف). رجوع به یرت شود.
یرد
[یَ] (اِخ) نام پدر ادریس نبی. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به تاریخ سیستان ذیل ص42 و تاریخ گزیده ص25 و 30 و 130 شود.
یرد
[یَ] (اِخ) نام پدر ادریس نبی. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به تاریخ سیستان ذیل ص42 و تاریخ گزیده ص25 و 30 و 130 شود.
یردشیر
[یَ] (اِخ) مصحف بردسیر شهری به کرمان. (منتهی الارب). رجوع به بردسیر شود.
یردشیر
[یَ] (اِخ) مصحف بردسیر شهری به کرمان. (منتهی الارب). رجوع به بردسیر شود.
یرر
[یَ رَ] (ع اِ) سختی. (منتهی الارب) (آنندراج). سختی و صلابت سنگ. (ناظم الاطباء).
یرر
[یَ رَ] (ع اِ) سختی. (منتهی الارب) (آنندراج). سختی و صلابت سنگ. (ناظم الاطباء).
یرر
[یَ رَ] (ع مص) سخت گردیدن. یر الحجر یرراً؛ سخت گردید سنگ. و در آب و گل و مانند آن گفته نشود و مخصوص است به چیزهای صلب. (منتهی الارب). سخت گردیدن سنگ. (ناظم الاطباء).
یرر
[یَ رَ] (ع مص) سخت گردیدن. یر الحجر یرراً؛ سخت گردید سنگ. و در آب و گل و مانند آن گفته نشود و مخصوص است به چیزهای صلب. (منتهی الارب). سخت گردیدن سنگ. (ناظم الاطباء).
یرسقی
[یَ سَ] (اِ) یرسه. شب پره خفاش. (ناظم الاطباء). رجوع به خفاش و شب پره و یرشفی شود.
یرسقی
[یَ سَ] (اِ) یرسه. شب پره خفاش. (ناظم الاطباء). رجوع به خفاش و شب پره و یرشفی شود.
یرسن
[یِ سَ] (اِخ)(1) الکساندر. پزشک فرانسوی، متولد به سال 1863 م. در مرژ(2)سویس. وی کاشف میکرب طاعون می باشد. یرسن به سال 1943 م. درگذشت. (از لاروس) (یادداشت مؤلف).
(1) - Alexandre Yersin.
(2) - Morges.
یرسن
[یِ سَ] (اِخ)(1) الکساندر. پزشک فرانسوی، متولد به سال 1863 م. در مرژ(2)سویس. وی کاشف میکرب طاعون می باشد. یرسن به سال 1943 م. درگذشت. (از لاروس) (یادداشت مؤلف).
(1) - Alexandre Yersin.
(2) - Morges.