یرامع
[یَ مِ] (ع اِ) جِ یرمع به معنی سنگریزه های سپید تابان نرم که از شکستن شکسته و ریزه گردد. (آنندراج). || هلیون اسفیراج. (و اسفیداج غلط است). (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرامیع شود.
یرامع
[یَ مِ] (ع اِ) جِ یرمع به معنی سنگریزه های سپید تابان نرم که از شکستن شکسته و ریزه گردد. (آنندراج). || هلیون اسفیراج. (و اسفیداج غلط است). (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرامیع شود.
یرامیع
[یَ] (ع اِ) نام دوایی است که آن را هلیون و مارچوبه و مارگیاه گویند. (برهان) (آنندراج). مارچوبه و هلیون. (ناظم الاطباء). هلیوم. (تحفهء حکیم مؤمن). یرامع. رجوع به مارچوبه و هلیون شود.
یرامیع
[یَ] (ع اِ) نام دوایی است که آن را هلیون و مارچوبه و مارگیاه گویند. (برهان) (آنندراج). مارچوبه و هلیون. (ناظم الاطباء). هلیوم. (تحفهء حکیم مؤمن). یرامع. رجوع به مارچوبه و هلیون شود.
یران
[یَرْ را] (ع ص، از اتباع) از اتباع حران است. (ناظم الاطباء). حران به معنی تشنه از حر و نیز به معنی سخت حرون و سرکش است: «حرن الفرس» و حران و یران از آن است. (از معجم البلدان). و رجوع به حران شود.
یران
[یَرْ را] (ع ص، از اتباع) از اتباع حران است. (ناظم الاطباء). حران به معنی تشنه از حر و نیز به معنی سخت حرون و سرکش است: «حرن الفرس» و حران و یران از آن است. (از معجم البلدان). و رجوع به حران شود.
یربا
[یَ] (اِ)(1) ایریغارون. (یادداشت مؤلف). رجوع به ایریغارون شود.
(1) - Hierbacana.
یربا
[یَ] (اِ)(1) ایریغارون. (یادداشت مؤلف). رجوع به ایریغارون شود.
(1) - Hierbacana.
یربطوره
[یَ بَ رَ] (معرب، اِ) (اصطلاح پزشکی)(1) بوقیداتن. اندراسیون. بخورالاکراد. سیاه بو. عرفضان. (یادداشت مؤلف). رجوع به اندراسیون شود.
(1) - Peucedanum.
یربطوره
[یَ بَ رَ] (معرب، اِ) (اصطلاح پزشکی)(1) بوقیداتن. اندراسیون. بخورالاکراد. سیاه بو. عرفضان. (یادداشت مؤلف). رجوع به اندراسیون شود.
(1) - Peucedanum.
یربعام
[یِ رُ بُ] (اِخ)(1) اولین پادشاه بنی اسرائیل (910 - 931 ق . م.). (یادداشت مؤلف). اولین پادشاه اسباط عشره بود. (از قاموس کتاب مقدس). || یربعام دوم، پادشاه بنی اسرائیل (789 - 749 ق . م.). (یادداشت مؤلف).
(1) - Yeroboam.
یربعام
[یِ رُ بُ] (اِخ)(1) اولین پادشاه بنی اسرائیل (910 - 931 ق . م.). (یادداشت مؤلف). اولین پادشاه اسباط عشره بود. (از قاموس کتاب مقدس). || یربعام دوم، پادشاه بنی اسرائیل (789 - 749 ق . م.). (یادداشت مؤلف).
(1) - Yeroboam.
یربوز
[یَ] (ترکی، اِ)(1) جربوز. بقلهء یمانیه. ضدح. (یادداشت مؤلف). رجوع به ترکیب بقله الیمانیه در ذیل مادهء بقله شود.
.
(فرانسوی)
(1) - Blette
یربوز
[یَ] (ترکی، اِ)(1) جربوز. بقلهء یمانیه. ضدح. (یادداشت مؤلف). رجوع به ترکیب بقله الیمانیه در ذیل مادهء بقله شود.
.
(فرانسوی)
(1) - Blette
یربوزه
[یَ زَ / زِ] (ترکی، اِ) رجله (بقله الحمقاء). (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ج1 ص350). و رجوع به یربوز شود.
یربوزه
[یَ زَ / زِ] (ترکی، اِ) رجله (بقله الحمقاء). (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ج1 ص350). و رجوع به یربوز شود.
یربوع
[یَ] (ع اِ)(1) موش دوپای. موش صحرایی. موش دشتی. کلاکموش است. (یادداشت مؤلف). کلاکموش. موش دشتی. (ناظم الاطباء). ج، یرابیع. (منتهی الارب) (از آنندراج). موش دشتی. (اختیارات بدیعی) (دهار) (مهذب الاسماء) (از تحفهء حکیم مؤمن). و رجوع به موش دشتی و کلاکموش شود. || گوشت پشت، یا آن به ضم...
یربوع
[یَ] (ع اِ)(1) موش دوپای. موش صحرایی. موش دشتی. کلاکموش است. (یادداشت مؤلف). کلاکموش. موش دشتی. (ناظم الاطباء). ج، یرابیع. (منتهی الارب) (از آنندراج). موش دشتی. (اختیارات بدیعی) (دهار) (مهذب الاسماء) (از تحفهء حکیم مؤمن). و رجوع به موش دشتی و کلاکموش شود. || گوشت پشت، یا آن به ضم...
یربوع
[یَ] (اِخ) ابن حنظله بن مالک، پدر قبیله ای از تمیم و از آن قبیله است متمم بن نویرهء صحابی. (منتهی الارب).
یربوع
[یَ] (اِخ) ابن حنظله بن مالک، پدر قبیله ای از تمیم و از آن قبیله است متمم بن نویرهء صحابی. (منتهی الارب).