یرتش
[یَ تِ] (ترکی، اِ) به زبان ترکی شهری را گویند. (آنندراج). هم شهری. (ناظم الاطباء).
یرتش
[یَ تِ] (ترکی، اِ) به زبان ترکی شهری را گویند. (آنندراج). هم شهری. (ناظم الاطباء).
یرتقچی
[یَ تَ] (ترکی، ص مرکب)مهربان و رحیم و شفیق. (ناظم الاطباء).
یرتقچی
[یَ تَ] (ترکی، ص مرکب)مهربان و رحیم و شفیق. (ناظم الاطباء).
یرتقن
[یَ تَ قَ] (ص، اِ) آفریدگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ اشتنگاس). رجوع به آفریدگار شود.
یرتقن
[یَ تَ قَ] (ص، اِ) آفریدگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ اشتنگاس). رجوع به آفریدگار شود.
یرتما
[یُ] (ترکی، اِ) نوعی از رفتار اسب. یرتمه. رجوع به یرتمه شود.
یرتما
[یُ] (ترکی، اِ) نوعی از رفتار اسب. یرتمه. رجوع به یرتمه شود.
یرتمه
[یُ مَ / مِ] (ترکی، اِ) یرتما. نوعی از رفتار اسب. (یادداشت مؤلف). و آن میان قدم و تاخت است با حرکت یک نواخت و بی جهش دستهای کشیدهء اسب.
یرتمه
[یُ مَ / مِ] (ترکی، اِ) یرتما. نوعی از رفتار اسب. (یادداشت مؤلف). و آن میان قدم و تاخت است با حرکت یک نواخت و بی جهش دستهای کشیدهء اسب.
یرجان
[] (اِخ) دهی است از دهستان زهرا بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی بوئین. با 370 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانهء حاج عرب و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
یرجان
[] (اِخ) دهی است از دهستان زهرا بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی بوئین. با 370 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانهء حاج عرب و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
یرح
[یَ رَ] (معرب، اِ) ضبط صحیح «یوح» به معنی خورشید، «یرح» است به لغت اهل تدمر که زبان آنها به زبان عربی بسیار شبیه بود. (از نشوء اللغه ص28). || این کلمه در زبان آشوری به معنی ماه (قمر) است. (از نشوء اللغه ص28). || یرحا. در زبان ارمی (زبان...
یرح
[یَ رَ] (معرب، اِ) ضبط صحیح «یوح» به معنی خورشید، «یرح» است به لغت اهل تدمر که زبان آنها به زبان عربی بسیار شبیه بود. (از نشوء اللغه ص28). || این کلمه در زبان آشوری به معنی ماه (قمر) است. (از نشوء اللغه ص28). || یرحا. در زبان ارمی (زبان...
یرحا
[یَ] (معرب، اِ) یرح. رجوع به یرح شود.
یرحا
[یَ] (معرب، اِ) یرح. رجوع به یرح شود.
یرحمک الله
[یَ حَ مُ کَلْ لاه] (ع جملهء فعلیهء دعایی) دعایی است که عطسه کننده را گویند به معنی «خداوند ترا رحمت کند و ببخشاید». (از یادداشت مؤلف). رحمت کند و بیامرزد ترا خدا. (ناظم الاطباء).
یرحمک الله
[یَ حَ مُ کَلْ لاه] (ع جملهء فعلیهء دعایی) دعایی است که عطسه کننده را گویند به معنی «خداوند ترا رحمت کند و ببخشاید». (از یادداشت مؤلف). رحمت کند و بیامرزد ترا خدا. (ناظم الاطباء).
یرحوثا
[یَ] (معرب، اِ) در لغت ارمی به معنی مدت ماه است. (از نشوء اللغه ص28). و رجوع به یرح شود.
یرحوثا
[یَ] (معرب، اِ) در لغت ارمی به معنی مدت ماه است. (از نشوء اللغه ص28). و رجوع به یرح شود.