یراق

[یَ] (ترکی، اِ) سلاح. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). اسلحهء سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره. (غیاث) (آنندراج) :
در مجلس عام در صف قورچیان یراق... ایستاده می شد. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص26). جای او [ دواتدار ] که می ایستد آن است که در صف...


یراق

[یَ] (ترکی، اِ) سلاح. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). اسلحهء سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره. (غیاث) (آنندراج) :
در مجلس عام در صف قورچیان یراق... ایستاده می شد. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص26). جای او [ دواتدار ] که می ایستد آن است که در صف...


یراق باف

[یَ] (نف مرکب) که بافتن ریشه های زرین یا سیمین اطراف جامه پیشه دارد. (یادداشت مؤلف). || (ن مف مرکب) یراق بافته. بافته شده به گونهء یراق یا با یراق. مطرز.


یراق باف

[یَ] (نف مرکب) که بافتن ریشه های زرین یا سیمین اطراف جامه پیشه دارد. (یادداشت مؤلف). || (ن مف مرکب) یراق بافته. بافته شده به گونهء یراق یا با یراق. مطرز.


یراق بافی

[یَ] (حامص مرکب) عمل بافتن یراق. || حرفه و شغل یراق باف. (یادداشت مؤلف). || (اِ مرکب) دکان یراق باف.


یراق بافی

[یَ] (حامص مرکب) عمل بافتن یراق. || حرفه و شغل یراق باف. (یادداشت مؤلف). || (اِ مرکب) دکان یراق باف.


یراق بند

[یَ بَ] (نف مرکب) که یراق بندد.
-امثال: جهود یراق بند نمی خواهد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یراق شود.


یراق بند

[یَ بَ] (نف مرکب) که یراق بندد.
-امثال: جهود یراق بند نمی خواهد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یراق شود.


یراق بندی

[یَ بَ] (حامص مرکب) عمل بستن یراق.


یراق بندی

[یَ بَ] (حامص مرکب) عمل بستن یراق.


یراق دوزی

[یَ] (حامص مرکب)دوختن رشته های زرین یا سیمین بر کنار جامه. (یادداشت مؤلف). طرازدوزی. و رجوع به یراق شود.


یراق دوزی

[یَ] (حامص مرکب)دوختن رشته های زرین یا سیمین بر کنار جامه. (یادداشت مؤلف). طرازدوزی. و رجوع به یراق شود.


یراق کردن

[یَ کَ دَ] (مص مرکب)تجهیز کردن. مسلح کردن. به سلاح مجهز ساختن. (یادداشت مؤلف) : در سال هفدهم از هجرت نوبت دیگر قیصر صد هزار مرد شجاعت اثر یراق کرده به جانب شام فرستاد. (روضه الصفا ج2). بعداز آنکه بلخ را به بنده عنایت فرمایند و موکب عالی به صوب...


یراق کردن

[یَ کَ دَ] (مص مرکب)تجهیز کردن. مسلح کردن. به سلاح مجهز ساختن. (یادداشت مؤلف) : در سال هفدهم از هجرت نوبت دیگر قیصر صد هزار مرد شجاعت اثر یراق کرده به جانب شام فرستاد. (روضه الصفا ج2). بعداز آنکه بلخ را به بنده عنایت فرمایند و موکب عالی به صوب...


یراق کرده

[یَ کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب)حاضر و آماده. رجوع به یراق کردن شود.


یراق کرده

[یَ کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب)حاضر و آماده. رجوع به یراق کردن شود.


یرالتو

[] (ترکی، اِ) یارالتو : بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اند و به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند و پیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص296). از آن ایلچیان به...


یرالتو

[] (ترکی، اِ) یارالتو : بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اند و به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند و پیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص296). از آن ایلچیان به...


یرالیغ

[یَ] (معرب، اِ) جِ یرلیغ و آن کلمهء مغولی است به معنی حکم و فرمان و اجازت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرلیغ و یرلغ شود.


یرالیغ

[یَ] (معرب، اِ) جِ یرلیغ و آن کلمهء مغولی است به معنی حکم و فرمان و اجازت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یرلیغ و یرلغ شود.



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.