یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابن یعمر العدوانی الوشقی النحوی البصری، مکنی به ابوسلیمان. وی تابعی بود و عبدالله بن عباس و جز او را ملاقات کرد. از او قتاده بن دعامه سدوسی و اسحاق بن سویدی عدوی روایت کنند. وی یکی از قراء بصره است و عبدالله بن ابی اسحاق قرائت...
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابن یوسف بن عبدالرحمان تاذفی حنبلی، مکنی به ابوالمکارم و ملقب به نظام الدین و معروف به سبط ابن الشحنه قاضی، اشعار کمی از او باقی است. در حلب به سال 871 به دنیا آمد و در آن شهر و دمشق تحصیل فقه کرد و در حلب...
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابن یوسف بن یحیی انصاری، مکنی به ابوزکریا و ملقب به جمال الدین و معروف به صرصری، کور و شاعر بود. رجوع به صرصری شود.
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) ابوزکریا. یکی از امرای دولت موحدین است و از طرف اینان سمت والیگری در افریقا را داشت و چون آن دولت رو به ضعف نهاد وی در اندیشهء خودسری افتاد و استقلال خویش را اعلام کرد و به اصلاح مال کافهء رعایا و تبعه کوشید و خود...
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) دمشقی(1)، دستور کنیسهء یونانی. مولد او به شام، وفات او پس از 754 ه . ق. و یاد کرد و ذُکران وی به ششم مارس است. (یادداشت مؤلف).
(1) - Jean Chrysostome.
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) سیدمحمد یحیی رضوی اباً حسینی، اماً ابوالعلایی، از مردم عظیم آباد است و در علوم رسمی و شعر و تاریخ مطلع. ابیات زیر از اشعاری است که خود برای صبح گلشن فرستاده است:
الله الله چه نازنین شده ای
دشمن جان بلای دین شده ای
در زمان و مکان نمی...
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) شیطوی. از شعرای عصر سلطان سلیمان و متوفی در حدود سال 1000 ه . ق. او راست: 1- اصول به ترکی و منظوم. 2- خمسه به ترکی. (یادداشت مؤلف).
یحیی
[یَحْ یا] (اِخ) (قاضی...) قاضی ملک سیستان بود و در ایام سلطنت ابوتراب میرزا دیوانه شد و با وجود جنون بدیههء او روان بود. در حبس غزلی گفت و نزد ابوتراب میرزا فرستاد. این سه بیت از آن غزل است:
بی لعل آبدار تو دلهای ما کباب
مستان خراب باده و بی...
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از مزارع سبزوار است. (از مطلع الشمس ج2 ص17).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از قرای بلوک نیشابور است. (از مطلع الشمس ج3 ص61).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) صاحب تاریخ قم ذیل نامهای دیه های قاسان دیهی به نام مزرعهء یحیی آباد و دیه دیگری به نام یحیی آباد و یقال جرزآباد آورده است. (ص138).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های وره. (تاریخ قم ص138).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های طسوج و ناحیهء رودآبان در قم. (تاریخ قم ص113).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های قم، صاحب تاریخ قم نام آن را ذیل رستاق قاسان آورده است. (تاریخ قم ص117).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های طسوج جهرود. (تاریخ قم ص119).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های طسوج جزره و جرکان (جهرود). (تاریخ قم ص119).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از دیه های طسوج سراجه، در قم. (تاریخ قم ص114). و رجوع به تاریخ قم ص136 شود.
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) از وضیعه و طسق دوم، رودابان در قم. (تاریخ قم ص115).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیاءآباد شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی شمال ضیاءآباد و 12000 گزی راه شوسه. سکنهء آن 1137 تن و آب آن از قنات است. راه مالرو دارد و از طریق رشید اصفهان میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
یحیی آباد
[یَحْ یا] (اِخ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 1000 گزی جنوب تربت جام - طیبات. سکنهء آن 151 تن و آب آن از قنات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).