وخشیرک

[وَ رَ] (اِ) درمنهء خراسانی باشد مشهور به درمنهء ترکی و معرب آن وخشیرق است. (برهان)(1) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تحفهء حکیم مؤمن شود.
(1) - معرب آن وخشیرق است. (از حاشیهء برهان قاطع چ معین، از دزی ج2 ص790). در محیط اعظم و فرهنگ نظام: وخشیزک، و معرب آن...


وخشیزق

[وَ زَ] (اِ) وخشیرق. (فرهنگ نظام). رجوع به وخشیرق و وخشیرک شود.


وخشیزک

[وَ زَ] (اِ) رجوع به وخشیرک و رجوع به ضریر انطاکی 347 و تحفهء حکیم مؤمن شود.


وخشینه

[وَ نَ / نِ] (اِ) نام مرغی است سفید که در بهار پیدا میشود و در باغها میباشد و وخشیشه نیز آمده است. (از برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود. وخشینه مصحف خشینه. رشیدی گوید: وخشینه همان خشینه و ظاهراً واو عطف را اصل کلمه پنداشته...


وخض

[وَ] (ع مص) درخلانیدن نیزه چنانکه درنگذرد به جانب دیگر یا درخستن به نیزه بی مبالغه. (منتهی الارب). طعنه زدن چنانکه در جوف نیوفتد. (تاج المصادر بیهقی). نیزه زدن کسی را چنانکه در درون وی درآید و از جای دیگر سر بدر نکند و بی مبالغه نیزه زدن کسی را....


وخط

[وَ] (ع مص) آمیختن سپیدی با موی. (تاج المصادر بیهقی). درآمیختن موی سپید موی سیاه را. یا فاش گردیدن موی سپید. (منتهی الارب). سپید و سیاه برابر هم شدن. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). آمیخته موی و دوموی گردیدن. (منتهی الارب): وُخِطَ الرجل؛ آمیخته موی و دوموی گردید. رجوع به...


وخف

[وَ] (ع مص) زدن خطمی را چنانکه لعاب دهد. || زده شدن خطمی چنانکه لعاب دهد. متعدی و لازم استعمال شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || به زشتی یاد کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و فعل آن از باب ضرب آید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وخفه

[وَ فَ] (ع اِ) خریطه مانندی است از چرم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج).


وخم

[وَ] (ع ص) مرد گران و ناموافق. ج، اوخام، وِخام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وخوم. || (بلد...) شهر ناموافق و ناسازگار برای سکنا. (ناظم الاطباء). || (مص) چیره شدن در نبرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). به گرانی کسی را غلبه کردن. (تاج المصادر بیهقی).


وخم

[وَ خَ] (ع اِ) بیماریی است مانند باسور که در فرج ناقه پیدا گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). بیماری است مانند بواسیر که در فرج ماده شتر پدید آید. || (مص) گرفتار تخمه شدن. (ناظم الاطباء).


وخم

[وَ خِ] (ع ص) مرد گران. (ناظم الاطباء). مرد گران سنگ و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، اوخام، وخام. (ناظم الاطباء). وَخامی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بدگوار. (نطنزی). ناگوار. (غیاث اللغات). سنگین. ثقیل. (یادداشت مؤلف). ناسازگار. (غیاث). ناموافق. (منتهی الارب) :
برج بادی ابر سوی او برد
تا بخارات وخم را...


وخمه

[وَ خِ مَ] (ع ص) شتر مادهء به وخم رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر مبتلا به وخم. (ناظم الاطباء). رجوع به وخم شود.


وخمه

[وَ خِ مَ / وَ مَ] (ع ص) (ارض...) زمین که گیاهش ناسازوار و ناگوارنده باشد. || (بلده...) شهر ناموافق باشندگان. (منتهی الارب). ناسازگار برای سکنی. (ناظم الاطباء).


وخنه

[وَ نَ] (ع اِ) تباهی. (منتهی الارب). تباهی و فساد. (ناظم الاطباء).


وخواخ

[وَخْ] (ع ص) فروهشته شکم فراخ پوست سست و کسلمند نامرد یا آنکه خواهش زنان ندارد. (از منتهی الارب) (آنندراج). فربه که می لرزد گوشت او. (مهذب الاسماء). ضعیف و سست و فروهشته شکم که پوست شکم وی فراخ باشد و عنین و آنکه میل به زن ندارد و کسلمند...


وخ وخ

[وَ وَ] (صوت مرکب) کلمه ای است از توابع و آن را در محل انتعاش طبیعت و در وقت دیدن و شنیدن چیزی که طبع را خوش آید گویند. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج). وه وه. (انجمن آرا). کلمه ای است که در وقت خوش آمدن چیزی گویند. (غیاث اللغات). واخ...


وخوخه

[وَخْ وَ خَ] (ع اِ صوت) حکایت آواز مرغ و پرندگان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (مص) حکایت کردن آواز مرغ را. (منتهی الارب) (آنندراج).


وخود

[وَ] (ع ص) گام فراخ نهاده رونده. (از منتهی الارب) (آنندراج). وخّاد. (منتهی الارب) شتابان و گام فراخ نهنده. (ناظم الاطباء). و آن نعت است از وخد. (منتهی الارب). رجوع به وخاد و وخد شود.


وخوش

[وُ] (ع اِ) جِ وخش. (منتهی الارب) رجوع به وخش شود.


وخوشه

[وُ شَ] (ع مص) وخاشه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تباه و فرومایه و بی اعتبار گردیدن. (منتهی الارب). || بددل شدن. (تاج المصادر بیهقی). || ردی و زبون گشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وخاشه شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.