ودأ

[وَدْءْ] (ع مص) برابر کردن. || به بدی و زشتی فراگرفتن کسان. (منتهی الارب) (آنندراج). || برآوردن اسب نره را تا کمیز اندازد یا بر ماده جهد. (منتهی الارب). برآوردن اسب نره را برای کمیز انداختن یا برای برجستن بر ماده. (آنندراج). || یقال: دانی؛ یعنی بگذار مرا. (منتهی الارب)....


ودأ

[وَ دَءْ] (ع اِمص) هلاکی. (منتهی الارب). هلاک. || (مص) سپری گردیدن اخبار بر کسان و منقطع شدن. (اقرب الموارد).


ودائع

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ ودیع، به معنی عهد و پیمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ودیع شود.
|| جِ ودیعه. (منتهی الارب) (آنندراج). به معنی زنهار و امانت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به ودیعه شود. امانتها و هرچه که در نزد کسی بطور امانت گذارند. (ناظم الاطباء).
-...


ودائق

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ ودیقه. (منتهی الارب). رجوع به ودیقه شود.


وداج

[وِ] (ع اِ) رگ گردن. (منتهی الارب) (آنندراج). رگ گردن ستور که قصاب ببرد. (مهذب الاسماء). وَدَج. رگ گردن و آن دو رگ است. (غیاث اللغات). رگ گردن که آن را به فارسی دوجان گویند. (ناظم الاطباء). رگ جان. (ذخیرهء خوارزمشاهی) : و به شهر من [ گرگان ] و...


وداجان

[وِ] (ع اِ) تثنیهء وداج. دو رگ گردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به وداج شود.


وداجین

[وِ جَ] (ع اِ) دو رگ گردن یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ. (ناظم الاطباء). رجوع به وداج و وداجان شود.


وداد

[وَ] (ع مص) وِداد. وُداد. دوست داشتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر). دوستی. محبت. مودت :
کم بودشان رقت و لطف و وداد
زآنکه حیوانی است غالب بر نهاد.مولوی.
کارت این بوده ست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد.مولوی.
|| آرزو بردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). آرزو...


وداد

[وِ] (ع مص) وَداد. وُداد. ود. وداده. موده. مودده. دوست داشتن. (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با یکدیگر دوستی داشتن. (ترجمان علامهء جرجانی، ترتیب عادل بن علی). || (اِمص) دوستی. حب. مودت. ود. مهر. محبت. (از یادداشت مؤلف) :ذات البین از صدق وداد به محض اتحاد رسید. (ترجمهء تاریخ یمینی).


وداد

[وُ] (ع مص) وَداد. وِداد. ود. موده. دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).


ودادت

[وَ دَ] (از ع مص) وداد. ود. آرزو بردن. (بحر الجواهر). رجوع به وداده شود.


وداده

[وَ دَ] (ع مص) ود. وداد. موده. مودده. دوست داشتن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || آرزو بردن. (منتهی الارب). آرزو کردن. (المصادر زوزنی). رجوع به وداد و ود شود.


وداس

[وِ] (ع اِ) گیاه که روی زمین را پوشد و هنوز شاخ برنیاورده باشد والا آن را ملتف گویند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وداس

[وِ] (اِخ) رجوع به ودا شود.


وداع

[وَ] (ع مص) بدرود کردن. (غیاث اللغات از مدار و بهار عجم و کشف و صراح و مزیل). بدرود نمودن. (آنندراج). خدانگهداری کردن. خداحافظی کردن. (یادداشت مؤلف). || (اِمص) اسم مصدر است تودیع را و آن تفأل است به تن آسانی و راحت که لاحق حال او باشد وقت بازآمدن...


وداع

[وِ] (ع اِمص) وداع به کسر واو خواندن نوعی از تفریس [ تصرف فارسیان ]باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
واپسین دیدارش از من رفت جانم بر اثر
گر برفتی در وداعش من ز جان خشنودمی.
خاقانی.
آن تازه گل ما را هنگام وداع آمد
زآن پیش که بگذارد گلزار نگهدارش.
خاقانی.
در وداع شب همانا خون گریست
روی...


وداع نامه

[وِ مَ / مِ] (اِ مرکب) بدرودنامه. (از ناظم الاطباء). رجوع به وداع شود.


وداعه

[وَ عَ] (ع اِمص) تن آسانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || فراخی زندگانی. (منتهی الارب) (آنندراج). || (مص) آرمیده شدن. (تاج المصادر بیهقی). تن آسان و فراخ زندگانی گردیدن و راحت و آرام گرفتن. (ناظم الاطباء). سکون و استقرار یافتن. ساکن و مستقر شدن. اطمینان و آرامش یافتن. (از...


وداعی

[وِ] (ص نسبی) منسوب به وداع. (ناظم الاطباء). رجوع به وداع شود.


وداعی بلخی

[وِ یِ بَ] (اِخ) از معاصران امیرعلی شیر نوائی است و دربارهء او گوید: شاعری است عامی که طبعی لطیف دارد. این مطلع ازوست:
دلا نتوان حریف اهل تقوی جاودان بودن
بر دردی کشان هم چند روزی میتوان بودن.
(مجالس النفایس 241).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.