وحوح

[وَحْ وَ] (ع ص) مرد سبک شتاب کار نیک چست و توانا. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد شتابکار چست و چالاک. (ناظم الاطباء). || سگ بانگ کننده. وحواح. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وحواح شود. || (اِ) مرغی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وحوحه

[وَحْ وَ حَ] (ع اِ) آواز گلوگرفته. (منتهی الارب). || (مص) دمیدن در دست از سختی سرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن با گرفتگی گلو. (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن به آوازی که در آن گرفتگی بود. (ناظم الاطباء).


وحود

[وُ] (ع مص) وحاده. وحوده. وحد. وحده. حده. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).


وحوده

[وُ دَ] (ع مص) وحاده. وحود. وحد. وحده. حده. تنها و یکتا ماندن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج).


وحوش

[وُ] (ع اِ) جِ وحش، و وحش جِ وحشی است. (السامی فی الاسامی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جانوران صحرایی. (غیاث اللغات) :
بسان چاه زمزم است چشم من
که کعبهء وحوش شد سرای او.منوچهری
به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 53).
زو...


وحوف

[وُ] (ع مص) بسیار نیکو شدن موی. (تاج المصادر بیهقی).


وحوفه

[وُ فَ] (ع مص) افزون گشتن و انبوه و پیچیده شدن بیخ های گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج). افزون گشتن گیاه و موی و پیچیده شدن بیخ های آن. (ناظم الاطباء). رجوع به وحافه شود.


وحول

[وُ] (ع اِ) اوحال. جِ وَحَل، به معنی گل تنک که ستور در آن درماند. (ناظم الاطباء).


وحی

[وَحْیْ] (ع اِ) آواز که در مردم و غیر آنان باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || اشارت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || کتابت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نبشته. (مهذب الاسماء). مکتوب. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). رساله....


وحی

[وَ حا] (ع اِ) آواز مردم و جز آن که دراز و خفی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وحاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || شتاب. (منتهی الارب). عجله. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مهتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سید کبیر. (اقرب الموارد). || بزرگ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)....


وحی

[وَ حی ی] (ع ص) شتاب و تیزرو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سریع.
- سم وحی؛ سم الساعه.
- شی ء وحی؛ عجل مسرع. (ناظم الاطباء).
- موت وحی؛ مرگ مفاجات و سریع. (ناظم الاطباء).


وحی

[وُ حی ی] (ع اِ) جِ وَحْیْ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وحی شود.


وحید

[وَ] (ع ص) تک. (یادداشت مرحوم دهخدا). فرد و منفرد. (ناظم الاطباء). تنها و یگانه. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). یگانه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). یکتا. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی) : از برکت درویشان محروم نماندم اگر چه وحید ماندم. (گلستان سعدی).
- وحیدالدین؛ یگانه در...


وحید

[وَ] (اِخ) یا وحیدالدین. پسر عموی خاقانی شاعر است :
جان عطارد از تپش خاطر وجید
چونان بسوخت کز فلک آبی نماندش.
جان وحید را به فلک برد ذوالجلال
تا هم فلک بجای عطارد نشاندش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 892)
چون من خطر زدم به فراق از پی وحید
جان از پی وحید برآمد بدان خطر.خاقانی.
وحید...


وحید

[] (اِ) مالاون مالس. اسدالارض.(1)(یادداشت مرحوم دهخدا). || به لغت مغربی مازریون است. رجوع به فهرست مخزن الادویه شود.
(1) - Chameleonnair.


وحید

[وُ حِیْ یِ] (اِخ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در دشت و گرمسیر است. سکنهء آن 200 تن و آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفهء حمید هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج6).


وحیداً فریداً

[وَ دَنْ فَ دَنْ / دا] (ع ق مرکب) تنها و یگانه. یکه و تنها.


وحید دستگردی

[وَ دِ دَ گِ] (اِخ)حسن، فرزند قاسم. از ادباء و شعرای معروف ایرانی در سال 1298 ه . ق. مطابق 1258ه . ش. در قریهء دستگرد اصفهان متولد شد. تحصیلات خود را در رشتهء ادبیات فارسی و عربی و فقه و حکمت در اصفهان نزد استادان بزرگ به پایان رسانید....


وحید قزوینی

[وَ دِ قَزْ] (اِخ) میرزا طاهر، از شعرا و فضلای ایرانی در عهد صفویه مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم بود و در سال 1011 ه . ق. وزیر شاه سلیمان صفوی شد و در آخر گوشه گیری اختیار کرد. از آثار معروف وی تاریخ شاه عباس دوم است آثاری...


وحیده

[وَ دَ] (ع ص) مؤنث وحید: امرأه وحیده؛ زن یگانه. (ناظم الاطباء).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.