وخم
[وَ خِ] (ع ص) مرد گران. (ناظم الاطباء). مرد گران سنگ و ناموافق. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، اوخام، وخام. (ناظم الاطباء). وَخامی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بدگوار. (نطنزی). ناگوار. (غیاث اللغات). سنگین. ثقیل. (یادداشت مؤلف). ناسازگار. (غیاث). ناموافق. (منتهی الارب) :
برج بادی ابر سوی او برد
تا بخارات وخم را بردرد.مولوی.
نیست زندانی وحش تر از رحم
ناخوش و تاریک و پرخون و وخم.مولوی.
یا دری بودی در این شهر وخم
تا نظاره کردمی اندر رحم.مولوی.
- بلد وخم؛ شهر ناسازوار و ناموافق برای سکنا. (ناظم الاطباء).
برج بادی ابر سوی او برد
تا بخارات وخم را بردرد.مولوی.
نیست زندانی وحش تر از رحم
ناخوش و تاریک و پرخون و وخم.مولوی.
یا دری بودی در این شهر وخم
تا نظاره کردمی اندر رحم.مولوی.
- بلد وخم؛ شهر ناسازوار و ناموافق برای سکنا. (ناظم الاطباء).
درگاه پرداخت سداد برای ووکامرس
درگاه بانکی سداد برای ووکامرس، انتخابی مطمئن برای پرداخت آنلاین با امنیت بالا و سرعت عالی در خرید اینترنتی.
مشاهده جزئیات محصول