وادی لب
[یِ لُ] (اِخ)(1) سلسلهء جبالی است در مرکز اسپانیا که رود تاجه(2) را از وادیانه(3) جدا می سازد و بزرگترین قلهء آن 1558 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 197).
(1) - Guadalupe.
(2) - Tage.
(3) - Guadiana.
وادی لب
[یِ لُ] (اِخ)(1) شهری است در اسپانیا در دامنهء کوههای وادی لب که 3700 تن سکنه دارد و دارای کلیسای وسیعی است. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 197).
(1) - Guadalupe.
وادی لب
[یِ لُ] (اِخ)(1) شهری است در اوروگوئه(2) دارای 8600 تن سکنه و مرکز کشاورزی است.
(1) - Guadalupe.
(2) - Uruguay.
وادی لب
[یِ لُ] (اِخ)(1) شهری است در مکزیک و مرکز معادن مهمی است.
(1) - Guadalupe.
وادی لب
[یِ لُ] (اِخ)(1) رودی است در ایالت تگزاس ایالات متحدهء امریکا که تقریباً 500 هزار گز طول دارد.
(1) - Guadalupe.
وادی مالقه
[یِ لِ قَ] (اِخ)(1) رودی است در اسپانیا. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 30). رود مزبور در ایالت مالقهء اسپانیا واقع است و 138 هزار گز طول دارد.
(1) - Malaga.
وادی محسر
[یِ مُ حَسْ سَ] (اِخ) نام موضعی است نزدیکی مکه. (از امتاع الاسماع ص 500 و 526).
وادی مرهم
[] (اِخ) موضعی است در یمن که دارای معادن نقره است. (از الجماهر بیرونی 271).
وادی مشهد
[یِ مَ هَ] (اِخ) یکی از سه جلگهء مهم پارت که بین کوههای اکراد و آلاداغ و میرابی قرار دارد. (دو جلگهء دیگر وادی نیشابور و وادی میان آباد است). رجوع به وادی نیشابور شود. (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2186).
وادی مصر
[یِ مِ] (اِخ) همان نهری است که آب دشت در آن جاری است و فاصلهء میانه فلسطین و مصر و به مسافت 40 میل به جنوب غربی غزه مانده ریخته میشود و در این وادی جز در فصل زمستان آبی جاری نشود و آن را نهر نیز گویند. (قاموس کتاب...
وادی منحال
[] (اِخ) شهر پرنعمتی است در عربستان : جده شهری است از مکه بر کران دریا نهاده آبادان و خرم. سبا، عقاب، مساع، وادی منحال شهرکهایی اند با نعمت و مردم بسیار. (حدود العالم ص 97).
وادی منیه
(1) [یِ مِ نَ] (اِخ) رودی است در اندلس. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 64).
(1) - صورت کلمه در متن الحلل السندسیه «منیه» بود و ظاهراً «مینه» صحیح تر است .
(Minho)
وادی موران
[یِ] (اِخ) وادی النمل. وادی مورچگان. وادیی باشد که در آن موران بسیار هر یک به بزرگی بزی باشد و معدن گوگرد احمر در آن وادی است. (یادداشتهای مؤلف). رجوع به وادی النمل و وادی مورچگان و ص 19 المعرب جوالیقی شود.
وادی مورچگان
[یِ چَ / چِ] (اِخ)وادی النمل. وادیی که سلیمان در آنجا موران را مورد خطاب قرار داد. || (ترکیب اضافی، اِ مرکب) در حکمه الاشراق برای حرص استعاره گردیده است : پس چون به وادی مورچگان برسی (یعنی حرص) دامن را بیفشان. (از حکمه الاشراق و ترجمهء آن ص 282...
وادی موسی
[یِ سا] (اِخ) منسوب به موسی بن عمران علیه السلام است و آن وادیی است در جانب قبلی بیت المقدس، که بین بیت المقدس و حجاز واقع شده است. و در آن زیتون فراوانی وجود دارد. سبب نامیدن آن به وادی موسی آن است که گویند چون موسی علیه السلام...
وادی مونا
[یِ] (اِخ) موضعی است در یمن که دارای معدن نقره است. (از الجماهر بیرونی ص 269).
وادی میان آباد
[یِ] (اِخ) یکی از سه جلگهء مهم پارت که بین کوه آلاداغ و جغتای یا جوین قرار دارد. دو جلگهء دیگر وادی مشهد و وادی نیشابور است. رجوع به وادی نیشابور شود. (تاریخ ایران باستان ص 2186).
وادیناباد
(اِخ) (علیاباد...) از روستاهای فراهان است. (تاریخ قم ص 119).
وادی نعمان
[یِ نُ] (اِخ) وادی النعمان. موضعی است نزدیک مکه. رجوع به وادی النعمان شود.
وادی نورد
[نَ وَ] (نف مرکب)صحرانورد. (آنندراج). کسی که در دشت و بیابان سفر میکند. (ناظم الاطباء). طی کنندهء دشت و صحرا :
جای از وادی نوردان بر خس و خار است تنگ
حسن را گر در بیابان جنون محمل یکی است.
واله هروی (از آنندراج).