هوشنگ

[شَ] (اِخ) دومین پادشاه پیشدادی پسر سیامک بن کیومرز بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ بن فردادبن سیامک بن میشی بن کیومرز. وی بعد از کیومرز پادشاه شد و از دیماوند که مکان کیومرز بود به پارس رفته در استخر آرامگاه گزید. بنابراین آن زمین...


هوشنگ

[شَ] (اِخ) آلب خان بن دلاور، دومین از غوریان مالوهء هند از 808 تا 838 ه . ق. (ترجمهء طبقات سلاطین اسلام).


هوشنگ دژ سلطان آباد

[شَ دِ سُ](اِخ) دهی است از دهستان پایین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 119 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


هوش وار

(ص مرکب) همانند هوش. چون هوش.


هوش واژن

[ژَ] (اِ مرکب) به معنی صحو است که هشیار شدن باشد و به اصطلاح صوفیه صحو حالتی است میان خواب و بیداری که سالک را در آن فیضی از عوالم فائض شده و به عالم معنی وصول یابد و بعضی از مغیبات مشاهده کند و این معنی به اختیار او...


هوش و بوش

[هَ / هُو شُ بَ / بُو] (اِ مرکب، از اتباع) در تداول، هیاهو. اشتلم. (یادداشت مؤلف). سعی و کوشش.
-امثال: با اینهمه هوش و بوشت پاشنه نداره کوشت [ کفشت ] .


هوشور

[هوشْ وَ] (ص مرکب) صاحب هوش. هوشمند :
دو پرمایه بیداردل پهلوان
یکی هوشور پیر و دیگر جوان.فردوسی.


هوش و گوش

[شُ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) هوش و حواس.
- هوش و گوش کسی باز بودن؛ خوب توجه داشتن. نیک متوجه بودن.


هوش و هنگ

[شُ هَ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) زیرکی و آگاهی و فراست و دانایی و هشیاری :
ما را به هوش و هنگ ز دوزخ نجات نیست
وز بیم آن نهنگ نه هوشستمان نه هنگ.
سوزنی.


هوشه

[هَ شَ] (ع اِمص، اِ) فتنه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || برانگیختگی. || اضطراب و اختلاط. ج، هَوَشات. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). هوشات اللیل؛ یعنی حوادث و مکروه آن. (اقرب الموارد). حدیث: ایاکم و هوشات اللیل و هوشات الاسواق. (از منتهی الارب).


هوشهنج

[هَ] (اِخ) معرب هوشنگ است. (فارسنامهء ابن بلخی). رجوع به هوشنگ شود.


هوشهنگ

[هَ] (اِخ) هوشنگ. (فارسنامهء ابن بلخی). رجوع به هوشنگ شود.


هوش یابنده

[بَ دَ / دِ] (نف مرکب)بازیابندهء هوش. به هوش آینده :
چون ز ریحان روز تابنده
شد دگر بار هوش یابنده.نظامی.


هوشیار

[هوشْ] (ص مرکب) عاقل. فطن. بخرد. باهوش. خردمند. هشیار. ذکی. صاحب عقل. هوشمند :
چنین گفت با رخش کای هوشیار
مکن سستی اندر گه کارزار.فردوسی.
ز فضل صاحب عباد و جود حاتم طی
مثل زنند حکیمان هوشیار قدیم.سوزنی.
زنده کدام است بر هوشیار
آنکه بمیرد به سر کوی یار.سعدی.
|| حساس. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه مست...


هوشیارانه

[هوشْ نَ / نِ] (ص نسبی، ق مرکب) همچون هوشیار. از روی کیاست و دانائی و هوشمندی.


هوشیاری

[هوشْ] (حامص مرکب)فطانت. خردمندی. هوشمندی. مقابل بیهوشی. هشیاری :
ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت
پنداشتم که عقلت بیش است و هوشیاری.
منوچهری.
استن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است.مولوی.
|| حس. (یادداشت مرحوم دهخدا). || صحو. مقابل مستی.


هوشیدن

[دَ] (مص) تعقل کردن. (برهان). تعقل و تفکر کردن در کاری. (آنندراج) (انجمن آرا). || به زبان پهلوی خشک شدن: بهوشید؛ خشک شد. (حاشیهء فرهنگ اسدی).


هوشیعانا

[] (اِخ) (به معنی تمنای اینکه خلاصی دهی) کلمه ای بود که در زمان دخول مسیح به اورشلیم به آواز بلند گفته میشد. (قاموس کتاب مقدس).


هوع

[هَ] (ع مص) قی کردن. (المصادر زوزنی). قی کردن بی تکلف. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). هیعوعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || سبک گردیدن و اندوهناک گشتن. || بر یکدیگر برجستن. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || آهنگ کردن قوم. (آنندراج) (منتهی الارب). || (اِمص) بدی آز و حرص و...


هوع

(ع اِمص) هَوع. بدی آز و حرص و سختی آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || دشمنی. (منتهی الارب) (آنندراج). عداوت. (اقرب الموارد).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.