ائناف

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناف شود.


ائناق

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایناق شود.


ائهال

[اِءْ] (ع مص) رجوع به ایهال شود.


ائیلانی

[ ] (اِخ) طائفه ای از چادرنشینان کرمان و بلوچستان مرکب از پنجاه خانوار که در سردسیر کوه هزار، چهارطاق حسین آباد، گرمسیر جیرفت و رودبار مسکن دارند. زبان آنها بلوچی و فارسی است.


اب

[اَ] (ع اِ) پدر. باب. والد. بابا :
رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم
تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم
تا شکمْشان ندرم تا سرشان برنکنم
تا بخونْشان نشود مُعْصَفَری پیرهنم
تا فراوان نشود تجربت جان و تنم
کاین خشوکان را جز شمس و قمر نیست ابی.
منوچهری.
مناقب اب و جد تو خوانده روح...


اب

[اَ] (اِ) سنبل الطیب. (مخزن الادویه).


اب

[اَب ب] (ع مص) ساز کردن. بسیج کردن. بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن. (تاج المصادر بیهقی). ساز رفتن کردن و بازآمدن. || مشتاق وطن شدن. آرزومندی زادبوم. || بساختن کاری را. (زوزنی). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ازبهر کشیدن. (تاج المصادر بیهقی)....


اب

[اَب ب] (ع اِ) گیاه. عشب. علف که چهاروا و بهائم خورد. آنچه از زمین روید. سبزه. || چراگاه. مَرعی. مرتع. گیاه زار. چمن.


اب

[اَب ب] (اِخ) نام شهرکی به یمن.


اب

[اِ ب ب] (اِخ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن.


ابآر

[اَبْ] (ع اِ) جِ بئر.


ابآس

[اِبْ] (ع مص) بسختی رسیدن.


ابا

[اَ] (حرف اضافه) (مخفف اباک) با. وا. فا. مع. وَ. همراهِ. بمعیتِ :
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
به تیمار و عذاب اندر، ابا دولت به پیکار است
اگر گل کارد او صد برگ ابا زیتون ز بخت او
برِ زیتون و آن گلبن بحاصل خنجک و خار است.
خسروی.
دُمّ سگ بینی...


ابا

[اَ / اِ] (اِ) آش. (رشید وطواط). نانخورش. با. وا :
زآن طبخها که دیگ سلامت همی پزد
خوشخوارتر ز فقر ابائی نیافتم.خاقانی.
ابای شعر مرا بین و چاشنی مطلب
که در مذاق زمانه یکی است شهد و شرنگ.
ظهیر فاریابی.
هر ابائی که درخورد به بساط
و آورد در خورنده رنگ نشاط.نظامی.
در مطبخ تو چوب خورد...


ابا

[اَبْ با] (اِخ) نام چاهی از بنی قریظه. و اُنا به تخفیف نون نیز آمده است . || نهر ابا، میان کوفه و قصر ابن هبیره منسوب به ابابن صامغان از ملوک نبط. || نهری بزرگ در بطیحه.


ابا

[اَ] (اِ) سنبل الطیب. (تحفهء حکیم مؤمن). رجوع به اَب شود.


ابا

[اَ] (ع اِ) اَب در حالت نصبی.


اباء

[اِ] (ع مص) اِبا. سر باززدن از. سر باززدن اندر کاری. (تاج المصادر بیهقی). فروگذاشتن طاعت. (مصادر زوزنی). سر پیچیدن از. سرکشی از. سرپیچی از. سر کشیدن از. بازایستادن از چیزی. سر زدن از. تن زدن از. تن درندادن به. نافرمانی. سرکشی. سرپیچی. امتناع :
اگر نباشد فرمان جزم تو مقبول
ابا...


اباء

[اُ] (ع اِمص) کراهت. ناخوش داشتن.


اباء

[اَ] (ع اِ) نی. || نام گیاهی نرم که اکثر از دیار مصر خیزد و از آن کاغذ کنند و بیخ آن چون نیشکر خورند. پیزر. بردی. حفاء. تک. لوخ. و کاغذ معروف به قرطاس مصری یا طومار مصری از این گیاه باشد.(1) || انبوهی از درختان حلفاء و آن...



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.