اب
[اَب ب] (ع مص) ساز کردن. بسیج کردن. بسیجیدن (رفتن را). ساختن رفتن را و عزم کردن بر آن. (تاج المصادر بیهقی). ساز رفتن کردن و بازآمدن. || مشتاق وطن شدن. آرزومندی زادبوم. || بساختن کاری را. (زوزنی). || دست بردن (بشمشیر). دست بشمشیر زدن ازبهر کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). || جنبانیدن. اِبابت. اِباب.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.