احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین بن العباس بن الفرج النحوی مکنی به ابوبکر و معروف به ابن شقیر. او بروایت کتب واقدی بواسطه احمدبن عبید مشهور است و وفات او در صفر سال 317 ه . ق. بروزگار المقتدر بود. وی در طبقهء ابوبکر سراج است و تصانیفی دارد، از...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین بن عبیداللهبن ابراهیم بن عبدالله الاسدی الغضاری. ادیبی ذکی و فاضل و او را خطی شبیه بخط ابن مقله بود که تمیز میان آن و خط ابن مقله صعب بود. (معجم الادباء یاقوت ج1 ص118).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین بن عبیدالله الغضائری مکنی به ابوالحسین معروف به ابن الغضائری. رجوع به ابن عضائری ابوالحسین احمد ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن علی. رجوع به ابوبکر بیهقی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین بن علی بن احمدبن محمد بن عبدالملک الزیات. رجوع به ابوطالب احمد...شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن علی بن بابویه حنّائی دمشقی. محدث است. رجوع به تاج العروس مادهء ب و ب شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن علی بن عبدالله بن موسی بیهقی خسروجردی مکنی به ابوبکر. او راست: جماع ابواب وجوه قرائه القرآن. و مناقب الامام احمدبن محمد بن حنبل. و فصوص الشافعی در ده جلد. و کتاب الاسماء والصفات. و انتقاد علی الشافعی. و بیان خطأ من اخطا الشافعی....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن قاسم بن حسن بن علی مکنی به ابوبکر و ملقب به فلکی. و او جدّ ابوالفضل الفلکی الحافظ الهمذانیست. شیرویه گوید: احمد فلکی از حسن بن حسین تمیمی و ابوالحسن علی بن حسن بن سعد بزاز و ابوبکر عمر بن سهل الحافظ روایت کند...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن محمد جریری. رجوع به ابومحمد جریری شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن مهران مکنی به ابوبکر مقری. از مردم اصفهان. نزیل نیشابور. مصنف کتاب الغایه و الشامل فی القراآت و کتاب سجودالقرآن. وفات او بسال 381 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیع الزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل. یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج1 ص94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب به بدیع الزمان...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین ابوالحسین بن عبیدالله غضائری. رجوع به ابن غضائری شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین اهوازی. او راست: شوارد الشاهد.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین برازی فتاکی شافعی مکنی به ابوالحسین. او راست: کتاب المناقضات. وفات به سال 448 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین البردعی. رجوع به بردعی احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بغدادی معروف به شبان. محدث و شیخ مخلّد باقرجی است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بلخی و لقب حسین شیخ المشایخ بن شیخ حسین بلخی است. رجوع به احمد لنگر دریا...شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین تُوَیی. از مردم توی، موضعی از اعمال همدان. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین جاربردی(1)ملقب به فخرالدین. او راست: مغنی فی النحو.
(1) - دوست ارجمند من آقای نوبخت حدس میزنند که اصل این کلمه جورورد است و جور همان گور فیروزآباد فارس است که بقول یاقوت در بیست فرسنگی شیراز واقع است و ظاهراً این حدس صائب مینماید، چه...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین خسروجردی ملقب به حافظ ومعروف به امام بیهقی. او راست: کتاب الدعوات کبیر. و کتاب الدعوات صغیر. و شعب الایمان. و جامع المصنف. متوفی به سال 458 ه . ق. و رجوع به احمدبن حسین بن علی... بیهقی شود.
