احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین جاربردی(1)ملقب به فخرالدین. او راست: مغنی فی النحو.
(1) - دوست ارجمند من آقای نوبخت حدس میزنند که اصل این کلمه جورورد است و جور همان گور فیروزآباد فارس است که بقول یاقوت در بیست فرسنگی شیراز واقع است و ظاهراً این حدس صائب مینماید، چه جور یا گور بجودت ورد یعنی گل یا سروی از قدیم موصوف بوده است چنانکه یاقوت در معجم البلدان آرد: و الیها ینسب الورد الجوری و هو اجود اصناف الورد و هو احمر الصافی. قال السری الرفاء:
اطیب ریحاً من نسیم الصبا
جاءت بریا الورد من جور.- انتهی.
و مجدالدین فیروزآبادی گوید: جور مدینه فیروزآباد ینسب الیها الورد، و مؤلف تاج العروس بر آن مزید کند: الجوری الفائق علی ورد نصیبین و یعمل فیها ماءالورد. و شاید شهر را جورورد از آن میگفته اند تا از جور اصفهان یا محلهء نیسابور شناخته شود.
(1) - دوست ارجمند من آقای نوبخت حدس میزنند که اصل این کلمه جورورد است و جور همان گور فیروزآباد فارس است که بقول یاقوت در بیست فرسنگی شیراز واقع است و ظاهراً این حدس صائب مینماید، چه جور یا گور بجودت ورد یعنی گل یا سروی از قدیم موصوف بوده است چنانکه یاقوت در معجم البلدان آرد: و الیها ینسب الورد الجوری و هو اجود اصناف الورد و هو احمر الصافی. قال السری الرفاء:
اطیب ریحاً من نسیم الصبا
جاءت بریا الورد من جور.- انتهی.
و مجدالدین فیروزآبادی گوید: جور مدینه فیروزآباد ینسب الیها الورد، و مؤلف تاج العروس بر آن مزید کند: الجوری الفائق علی ورد نصیبین و یعمل فیها ماءالورد. و شاید شهر را جورورد از آن میگفته اند تا از جور اصفهان یا محلهء نیسابور شناخته شود.