ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن عبدالرحمن. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن عبدالله شافعی. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن عبدالله اکلوذانی. رجوع به کلوذانی ابونصر... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن علی بن ودعان موصلی. متوفی به سال 494 ه . ق. او راست: کتاب اربعین. و صاحب کشف الظنون در موضع دیگر ابونصر محمد بن علی بن عبیداللهبن ودعان حاکم موصل متوفی594 آورده است. رجوع به محمد... و رجوع به ودعانی... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن قیس. محدث است.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن محمد بن احمدبن همماه الرّامشی النیسابوری. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن محمد بن جهیر ملقب به فخرالدوله معروف به ابن جهیر. رجوع به محمد... و رجوع به ابن جهیر... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن محمد بن طرخان فارابی. رجوع به ابونصر فارابی... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن محمد طوسی. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن مسعودبن مملان. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن منصور عمیدالملک کندری. رجوع به عمیدالملک کندری شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن الناصر ملقب به الظاهر خلیفهء عباسی. رجوع به ظاهر... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن وهسودان معروف به مملان. در سنهء 450 ه . ق. از جانب طغرل بیک حکمران آذربایجان شد و او ممدوح قطران است:
یکی دهقان بدم شاها شدم شاعر ز نادانی
مرا از شاعری کردن تو گرداندی بدهقانی
دلم چون بوستان کردی ز بس شادی خداوندا
مرا جفت ضیاع و...
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد بن هبه الله بندنیجی شافعی. رجوع به محمد... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد ترخان ملقب به معلم ثانی. رجوع به ابونصر فارابی... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد سُسّویه محمد بن احمدبن عمر بن ممشاد اصطخری. محدث است.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد ظاهر. سی و پنجمین از خلفای عباسی (622 - 623 ه . ق.). رجوع به ظاهر... شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمد موصلی وزیر القائم و مقتدی. رجوع به ابن جهیر فخرالدوله... و رجوع به حبیب السیر ج1 ص307 و 308 و دستورالوزراء ص89 شود.
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمود یا مسعودبن ابی بکربن الحسین بن جعفر الفراهی. از مردم فره صاحب نصاب الصبیان معاصر امام شرف الدین محمد بن محمد الفراهی. و او در سال 617 ه . ق. جامع صغیر شیبانی را بنظم کرده است. (کشف الظنون چ لیپزیک ج2 ص559). و رجوع به...
ابونصر
[اَ نَ] (اِخ) محمود حاجب بزمان محمود غزنوی جدّ خواجه ابونصر نوکی رئیس غزنین بروزگار مسعودبن محمود. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص202 و ترجمهء تاریخ یمینی چ طهران ص173 شود.
