ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) شبیب. از روات حدیث است.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) شهاب بن عبادالعبدی. از روات حدیث است.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) صالح بن اسحاق جرمی کوفی نحوی. رجوع به بجرمی ابوعمر صالح... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) الصفار. او از عبدالله بن العیزار المقری روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) الضبی یا الصینی. تابعی است. او از ابی الدرداء و از او حکم روایت کند. (الکنی للبخاری).
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) طرفه بن العبد. رجوع به طرفه... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عاصم بن عمر العمری. از روات حدیث است.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عاصم بن النضر. از روات حدیث است و از معمربن سلیمان روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عامربن شراحیل. رجوع به عامر... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبادبن عمر بن ابی حلیمه. از روات حدیث است و عباس بن عبدالعظیم از او روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالحمید بن حسن الهلالی. از روات است و حسن بن حجر از او روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالرحمن بن عمر الاوزاعی. رجوع به ابی عمر اوزاعی... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالعزیزبن فائد. از روات حدیث است.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالله بن ابی اسحاق حضرمی. رجوع به عبدالله... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالله بن عبید. مولی اهبان بن صیفی. از روات حدیث است.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالله. مولی اسماء و او عبدالله بن کیسان است. و از مغیره بن زیاد و حجاج بن ارطاه روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالملک بن عمیربن سوید او پس از شعبی قضای کوفه داشت و از مشاهیر تابعین است. و رجوع به عبدالملک... شود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عبدالواحدبن احمدبن ابی القاسم الملیحی هروی. لغوی و ادیب و محدثی از مردم هرات. شاگرد احمدبن محمد هروی. او راست: الروضه و کتاب الرّد علی ابی عبید فی غریب القرآن. وفات وی463 ه . ق. بود.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عثمان بن عبدالرحمن الجمحی. او از محرزبن عوف ابوالفضل روایت کند.
ابوعمر
[اَ عُ مَ] (اِخ) عدیّبن زید. رجوع به عدیّ... شود.
