ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (ع اِ مرکب) روباه. (مهذب الاسماء) (المرصع).
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) ابن ابی غالب بن فهدبن منصوربن وهب بن مالک نصرانی. طبیبی فاضل و جامع علم و عمل بود در طبقهء اطبای شامیین بحسن علاج و جودت معرفت در صناعات طبیّه معروف و مشهور است چنانکه در ترجمهء آن طبیب یگانه متقدمین اهل سیر بدینسان مسطور نموده...
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) احمدبن قوص دامغانی شاعر. متخلص به منوچهری. رجوع به منوچهری احمد... شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) ازهرالحمانی. محدث است او از ابی رجاء عطاردی و از او زیدبن الحباب روایت کند.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) ایاز اویماق غلام محبوب سلطان محمود غزنوی و او از هواخواهان مسعودبن محمود بود و در نیشابور بخدمت او پیوست و اظهار اطاعت کرد. رجوع به آیاز و ایاز اویماق شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) بدربن حسنویه. دومین از امرای کردستان پسر حسنویه (369 - 405 ه . ق.). رجوع به بدربن حسنویه شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) بدر الصغیر. رجوع به بدر شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) حبیب بن النجم. رجوع به حبیب... شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) خطیب مغربی. رجوع به خطیب مغربی شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) رازی. فقیه. از اصحاب هشام بن عبیدالله. محدث است و از حارث مسلم روایت کند.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) رکن الدین خطیب مغربی. رجوع به خطیب مغربی... شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) عجلی. فضل بن قدامه. نام شاعری از عرب معاصر هشام بن عبدالملک اموی و او را با این خلیفه ماجراها و نوادر مشهور است و ابوعمرو شیبانی شعر او روایت کند از محمد بن شیبان بن ابی النجم و از ابی الازهر خواهرزادهء ابی النجم. و...
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) عماربن اسماعیل. رجوع به عمار شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به منوچهری... شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) ناصرالدوله. رجوع به بدرالدین حسنویه... شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) نصرانی طبیب. رجوع به ابوالنجم بن ابی غالب بن فهد شود.
ابوالنجم
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) هلال انباری کاتب. از موالی بنی سلیم. او را پسری است به نام احمد و او شاعر بوده و برادرزاده ای نیز داشته به اسم ابوعون احمد و او متکلم و مترسل و شاعر بوده است و ابوعون را نیز پسری به نام ابواسحق ابراهیم هست....
ابوالنجود
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) ابن بهدله. نام قارئی است کوفی و او یکی از قرّاء سبعه است و بهدله نام مادر اوست.
ابوالنجیب
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) جزری. شدادبن ابراهیم بن حسن ملقب به طاهر. شاعر مادح مهلبی وزیر معزالدوله و نیز مداح عضدالدولهء دیلمی و وفات او در حدود چهارصد هجری بود. از اوست:
قلت للقلب مادهاک ابن لی
قال لی یاتع(1) الفرانی فرانی
ناظراه فیما جنت ناظراه
او دعانی امت بما اودعانی.
و نیز از اوست:
افسدتم...
ابوالنجیب
[اَ بُنْ نَ] (اِخ) سهروردی عبدالقاهربن عبدالله بن محمد بن عمویه. و اسم عمویه عبدالله بن سعدبن حسن بن قاسم بن علقمه بن النضربن معاذبن عبدالرحمن بن القاسم بن محمد بن ابی بکر صدیق است. ملقب به ضیاءالدین سهروردی. محب الدین بن النجار در تاریخ بغداد گوید: نسب شیخ ابوالنجیب...
