ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد بن ناصربن محمد بن علی بن عمر البغدادی. رجوع به محمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد بن ناصر سلامی. رجوع به محمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد بن نجار حنفی. رجوع به محمد بن نجار... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد دفتری. رجوع به محمد بن ادریس دفتری بدلیسی شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد دویم از حکمرانان رویان و رستمدار از سلسلهء بادوسپان طبرستان معروف به گاوباره (337-351 ه . ق.).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد کمال بن محمد بن احمد نویری. رجوع به محمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمد المحتاج چغانی. رجوع به محمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) محمودبن عمر زمخشری. رجوع به محمود... و رجوع به زمخشری... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) مسروربن محمد الطالقانی. رجوع به مسرور... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) مقتدر بالله هیجدهمین خلیفهء عباسی. رجوع به مقتدر... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) منشی شیرازی. او راست: فراست نامه بفارسی. (کشف الظنون).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) منقری. رجوع به ابوالفضل نصربن مزاحم منقری کوفی شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) منوچهربن محمد بن ترکانشاه. رجوع به منوچهر... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) میدانی. رجوع به ابوالفضل احمدبن محمد بن احمدبن ابراهیم میدانی... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) (میر...) در لغت نامه ها این بیت از رودکی آمده است:
چه فضل میر ابوالفضل بر همه ملکان
چه فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز.
و امیر ابوالفضل که بر ملکان برتری داشته باشد در معاصرین رودکی به دست نیامده. شاید در بیت تصحیفی است و یا آنکه...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ناگری. شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 ه . ق.). اجداد او از مردم یمن (و شاید از ابناء) بودند. شیخ خضر جدّ وی بهندوستان آمده شیخ مبارک در سال...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) نصربن احمد مولی امیرالمؤمنین. ملقب به تاج الدین. رجوع به نصربن احمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) نصربن مزاحم منقری کوفی عطار. یاقوت گوید: او عارف به تاریخ و اخبار و از غلات زبردست شیعه است. و ابوسعید اشج و نوح بن حبیب و جز آن دو از وی روایت کنند و او از شعبه بن الحجاج روایت آرد. و جماعتی وی را...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) هروی. او راست: معجم الشیوخ.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) هروی. منجم احکامی بزمان مؤیدالدولهء دیلمی. او در حدود 371 ه . ق. حیات داشته است. رجوع به ترجمهء تاریخ یمینی شود.