یهر

[یُ] (اِ) میل و خواهش و آرزو. (ناظم الاطباء).


یهر

[ ] (اِخ) دهی است از دهستان ابرشیوهء بخش حومهء شهرستان دماوند، در 50هزارگزی خاور دماوند و 6هزارگزی شمال راه شوسهء تهران به مازندران، با 275 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


یهرچی

[یَ هَ] (اِخ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 25هزارگزی شمال باختری قره آغاج، با 195 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).


یهرلو

[یَ هَ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهء بخش تکاب شهرستان مراغه، واقع در 5/10هزارگزی شمال باختری تکاب. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).


یهره

[یُ رَ / رِ] (ص) آرزومند. (ناظم الاطباء). به معنی یویه [ پویه ] است. (از شعوری ج2 ورق 450). رجوع به پویه و یوبه شود.


یهفوف

[یَ] (ع ص، اِ) بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بددل. (ناظم الاطباء). || مرد گول و احمق. (ناظم الاطباء). گول. (منتهی الارب) (آنندراج). || تیزخاطر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تیزدل. ج، یهافیف. (مهذب الاسماء). || زمین بی آب وگیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آهن قلب. || بر...


یهکوک

[یَ] (ع ص) گول با اندکی زیرکی. (منتهی الارب). هوک. گول. (یادداشت مؤلف).


یهم

[یُ] (ع ص، اِ) جِ اَیْهَم و یَهْماء . (ناظم الاطباء). رجوع به ایهم شود.


یهم

[یَ هَ] (ع اِمص) جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). بیانکی می گوید فارسی است به معنی جنون. (یادداشت مؤلف).


یهماء

[یَ] (ع ص) زن بی عقل و بی فهم و دانش. ج، یُهْم. (ناظم الاطباء). تأنیث ایهم. (یادداشت مؤلف). || دشت بی پایان بی راه و بی نشان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیابان که در آن آب نبود. (مهذب الاسماء). || سال نیک سخت تلخ کننده زیست مردم را....


یهموت

[یَ] (اِخ) مرادف نون یعنی حوتی است که زمین هفتم بر پشت آن است و چنانکه در المزهر و روح البیان آمده است آن را لوتیاء نیز نامند و معلوم است که میان آن و زحل که در فلک هفتم است فاصلهء بسیار بعید باشد. شهاب خفاجی در حاشیه ای...


یهمور

[یَ] (ع ص) بسیارسخن یاوه درای. (منتهی الارب). مرد بسیارسخن یاوه درای. (ناظم الاطباء). || ریگ بسیار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ریگ بزرگ. (مهذب الاسماء).


یهن

[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان القورات بخش حومهء شهرستان بیرجند، واقع در 38000 گزی باختری بیرجند، با 230 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزارع کرمانی بالا و پایین، تیتوت کرانه، مزارده، نیشکوک بالا و پایین، خونیک یهن، علی ناری بالا و پایین جزو...


یهو

[یِ هُ] (ق) (اصطلاح عامیانه) مخفف یک هو. در تداول عامه، یک دفعه. ناگهان. ناگاه. (از یادداشت مؤلف).


یهود

[یَ] (اِخ) شهری از شهرهای دانیال بود که فعلاً آن را یهودیه گویند، به مسافت 10 میل در مشرق یافا و دارای 000،100 تن نفوس است. (از قاموس کتاب مقدس).


یهود

[یَ] (اِخ) یهودا. نام برادر یوسف (ع). (منتهی الارب). رجوع به یهودا شود.


یهود

[یَ] (اِخ) عبرانیان در هنگام تشکیل دو دولت، یکی را اسرائیل و دیگری را یهود نامیدند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به عبرانیان شود. || جِ یهودی. (زمخشری) (دهار) (السامی فی السامی) (منتهی الارب). یهودان. جهودان. کلیمیان. (یادداشت مؤلف). جهودان. (آنندراج).


یهود

[یَ] (اِخ)(1) قوم موسی، بدان جهت این نام نهادند که موسی گفت: انا هُدْنا الیک(2)؛ یعنی ما با تو رجوع کنیم و ایشان هفتادویک فرقه اند. (نفائس الفنون). اعجمی معرب است و آنان منسوبند به یهوذابن یعقوب، پس یهود خوانده شدند و با دال معرب شد. (از المعرب جوالیقی ص357)....


یهودا

[یَ] (اِخ) نام برادر یوسف علیه السلام است از مادر دیگر. (برهان). نام پسر یعقوب و برادر یوسف. (ناظم الاطباء). نام پسر یعقوب و برادر یوسف. مادر وی لیا بود. (یادداشت مؤلف). نام برادر کلان یوسف(ع) که از مادر دیگر بود. (آنندراج). نام ارشد اولاد حضرت یعقوب علیه السلام است،...


یهودا

[یَ] (اِخ)(1) نام یکی از حواریون عیسی(ع). یهودای حواری که لباوس و تداوس نیز خوانده شده. (یادداشت مؤلف) (قاموس کتاب مقدس). یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام. (از ترجمهء دیاتسارون ص56).
(1) - Jude.



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.