یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد بن مسعودبن محمد عبادی عقیلی، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به جمال الدین و معروف به سرمری. از حافظان حدیث و از علمای حنبلی بود. به سال 696 ه . ق. در سرمن رأی به دنیا آمد و در بغداد به تحصیل فقه پرداخت و به...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد بن موسی بن یونس بن منعه، مکنی به ابوالمعالی و معروف به ابن منعه. قاضی موصل بود. و ریاست آن اقلیم به وی ختم شد. به سال 716 ه . ق. در سلطانیه درگذشت. «شرح الحاوی» در فقه شافعی از اوست. (از اعلام زرکلی).
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد بن هبه الله واسطی، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به مجدالدین و معروف به ابن البوقی وزیر. دانشمندی از خاندان علم و ادب و ریاست بود و از سال 621 ه . ق. به مدت ده سال با کمال کاردانی و حسن تدبیر وزارت خوزستان را...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد بن یحیی بن ابی بکربن علی بطاح اهدل حسینی زبیدی. محقق و مدرس و از علمای شافعی در یمن و مشتغل در تاریخ و حساب و فرائض دینی بود. از زبید به مکه و مدینه مهاجرت کرد و به تدریس و تألیف اشتغال ورزید. و به...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد بن یوسف بن اسماعیل بن فرج بن نصر. سلطان ابوالحجاج غرناطی اندلسی، پادشاه غرناطه و از شاهان دولت بنی نصربن احمر در اندلس بود. به سال 793 ه . ق. پس از مرگ پدر به سلطنت رسید و به سال 796 ه . ق. درگذشت. (از...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمدجان کوسج قراباغی. متوفا به سال 1054 ه . ق. در علم معقول از مستعدان روزگار گذشته و در فکر و سخن هم فائق اقران گشته. او راست:
خون شد دل من خوب شد این خون شدنی بود
آن به که ز بیداد تو شد چون شدنی بود.
(از فرهنگ...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمدخان قره باغی. از علمای کلام و از مردم ده قره باغ همدان و به قره باغی معروف بود. از آثار اوست: 1- تفسیر قول الله، لیس کمثله شی ء. 2- رساله ای در کلام. 3- رساله ای در اثبات واجب. 4- حاشیه بر شرح العقاید العضدیه....
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن محمد میلوی (مولوی)، معروف به ابن وکیل و مکنی به ابوالحجاج. ادیب به مصر بود و تألیفاتی دارد که از آن جمله است: 1- تغریدالعندلیب علی غصن الاندلس الرطیب. 2- احسن المسالک لاخبار البرامک. 3- بغیه المسامر و غنیه المسافر. او پس از سال 1114 ه ....
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن معزوز قیسی مرسی، مکنی به ابوالحجاج. عالم به ادب عرب از مردم جزیره الخضراء اندلس بود. در پایان عمر به مرسیه رفت و در همانجا به سال 625 ه . ق. درگذشت. از آثار اوست: 1- شرح الایضاح. 2- التنبیه علی اغلاط الزمخشری فی المفصل و ما...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن موسی بن ابی عیسی غسانی سبتی، مکنی به ابویعقوب. فقیه مالکی و از حافظان حدیث بود. وی در اصل از سبته مغرب بود و در فاس به جامع باب السلسله قرائت می کرد. «الافاده» دو کتاب مختصر و مفصل اوست در شرح رسالهء ابن ابی زید در...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن موسی بن سلیمان بن فتح بن محمد جذامی رُندی. شاعر و از فضلاء قضاه بود. قضاء زادگاه خود «رند» و جز آن یافت. از آثار اوست: 1- الخصائص النبویه. 2- ارج الارجاء فی مسرح الخوف و الرجاء. 3- البرده. 4- دیوان شعر. او در حدود سال 767...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن موسی بن محمد، ابوالمحاسن جمال الدین ملطی. قاضی حنفی (726-803 ه . ق.). اصل وی از خرت برت دیاربکر و زادگاهش ملطیه در شمال سوریه بود. در اواخر زندگی قاضی حنفیان مصر شد. گویند به سبب حضور ذهن بسیار روزی بیش از پنجاه فتوای بدون مطالعهء قبلی...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن موسی کلبی، مکنی به ابوالحجاج. از مردم سرقسطه و نابینا بود و از دانشمندان نحو و توحید و اعتقادات به شمار است. در اواخر عمر به عدوه مهاجرت کرد و به سال 520 ه . ق. در غرناطه درگذشت. از او آثار ارزنده و ارجوزه های مشهور...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن هلال بن ابی البرکات جمال الدین حلبی حنفی، مکنی به ابوالفضائل صفدی. پزشک بود و از ادب و فقه نیز بهره داشت. او راست: 1- ارجوزه فی الخلاف بین ابی حنیفه و الشافعی. 2- کشف الاسرار و هتک الاستار. وی به سال 696 ه . ق. درگذشته...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یبقی بن یوسف بن مسعودبن عبدالرحمان بن یسعون تجیبی اندلسی و گویند شنشی، مکنی به ابوالحجاج. لغت دان معروف. او راست: المصباح فی شرح ابیات الایضاح به فارسی. وی بعد از سال 542 ه . ق. درگذشته است. (از اعلام زرکلی).
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یحیی بن احمدبن یحیی حسنی علوی، امام زیدی یمانی. از دانشمندان بود و تألیفاتی دارد. در دیه ریده از بلاد حاشد یمن سکنی گزید و به «داعی الی الله» ملقب شد. به صعده رفت و مدتی بزیست و از آنجا به نجران و از آنجا به صنعا...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یحیی بن الحسین بن امام المؤیدبالله محمد بن امام قاسم صنعانی. ادیب، واقف به تراجم احوال، از مردم صنعا بود. کتاب «نسمه السحر فی ذکر من تشیع و شعر» در دو جلد از اوست. وی به سال 1121 ه . ق. درگذشته است. (از اعلام زرکلی).
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یحیی بن عیسی بن عبدالرحمان تادلی، مکنی به ابوالحجاج و معروف به ابن الزیات. لغت دان و ادیب و از قضاه مالکی و از مردم تادلهء مغرب (در میان تلمسان و فاس) بود. آثاری دارد که از آن جمله است: 1- التشوف الی رجال التصوف. 2- نهایت...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یحیی بن محمد، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به جمال الدین و معروف به کرمانی. دانشمند بود و به سال 831 ه . ق. در قاهره به دنیا آمد و در آن شهر زندگی کرد و در سال 893-894 مجاور مکه شد. کتابهای بسیاری به خط او...
یوسف
[سُ] (اِخ) ابن یحیی بن محمد بن زکی الدین علی قرشی دمشقی، ملقب به بهاءالدین و مکنی به ابوالفضل و معروف به ابن الزکی. از فقهای شافعی و آخرین قاضی از بنی زکی بود. از سال 682 ه . ق. قضای دمشق را بر عهده گرفت و تا مرگ (سال...