ینگی کند علی آباد
[یِ کَ عَ] (اِخ)دهی است از دهستان بناجوی بخش بناب شهرستان مراغه، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری بناب، با 592 تن سکنه. آب آن از رودخانهء صوفی چای و چاه و راه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
ینگی کندی
[یِ کَ] (اِخ) دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز، واقع در 25هزارگزی باختر سراسکند، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
ینگی کهریز
[یِ کَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان زهرای بخش بوئین شهرستان قزوین، واقع در 30هزارگزی باختر بوئین و 76هزارگزی راه عمومی، با 371 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).
ینگی ملک
[یِ مُ] (اِخ) دهی است از دهستان بزچلوی بخش وفس شهرستان اراک، واقع در 8000گزی باختر کمیجان، سر راه عمومی کمیجان به همدان، با 312 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از طریق کمیجان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
ینم
[یَ نَ] (ع اِ) بزرقطونا. ینمه. (آنندراج). اسفرزه. (ناظم الاطباء). سفرزه. اسپرزه. (یادداشت مؤلف). || گیاهی که در التیام زخمها به کار آید. (ناظم الاطباء) (آنندراج). نباتی است. (مهذب الاسماء).
ینمه
[یَ مَ] (ع اِ) یکی ینم. ینمه. (منتهی الارب). واحد ینم یعنی یک دانه اسفرزه. (ناظم الاطباء). رجوع یه ینم شود.
ینمه
[یَ مَ / مِ] (اِ) گیاهی که در نیک شدن زخمها به کار برند. (ناظم الاطباء). به لغت اهل مغرب گیاهی باشد که به جهت نیک شدن زخمها به کار برند. (برهان) (آنندراج). نباتی است که به شیرازی سنبل دارو خوانند و در جراحتها و زخمهای تازه مستعمل کنند. (اختیارات...
ینوء
[یُ] (ع اِمص) نیم پختگی گوشت. (منتهی الارب).
ینواریوس
[یِ نُ اِ] (لاتینی، اِ)ینوارییوس. تشرین اول. (از التفهیم). ژانویه. (یادداشت مؤلف). ینیر. و رجوع به ینیر شود.
ینوءه
[یُ ءَ] (ع اِمص) نیم پختگی. (منتهی الارب). و رجوع به ینوء شود.
ینوشه
[یَ شَ / شِ] (اِ) بیانکی می گوید: خبری که شنود و برد. (یادداشت مؤلف). آنکه به سخن غماز گوش کند. (از شعوری ج2 ورق449). اما ظاهراً دگرگون شدهء نیوشه است از مصدر نیوشیدن. (یادداشت لغت نامه).
ینوع
[یُ] (ع مص) به معنی ینع است. (ناظم الاطباء). به جای رسیدن میوه. (تاج المصادر بیهقی). رسیدن ثمر و هنگام درودن رسیدن. (آنندراج). و رجوع به ینع شود.
ینوق
[یَ] (اِخ) کوهی است کلان و آن مصحف تنوق نیست. (از منتهی الارب). کوه سرخ فام ستبر و منیعی است ازآنِ کلاب. (از معجم البلدان).
ینه
[نَ / نِ] (پسوند) مانند «ین» علامت نسبت است و به آخر اسم پیوندد و معنی صفت نسبی دهد، چون: زرینه، سیمینه، برنجینه، رویینه، چرمینه، مویینه، مسینه، کمینه، گنجینه، دیرینه، سفالینه، کشکینه، نرینه، مادینه، پلنگینه، گرگینه، پارینه، نوشینه، دوشینه، پیشینه، نخستینه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ین شود.
ینه
[یَنْ نَ] (اِخ) ابوعبدالرحمان حمراوی مسمی به ینه. در فتح مصر حاضر بود و حمام ینه به مصر بدو منسوب است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به عبدالعزیز (ابن ابراهیم بن هبه اللهبن ینه) شود.
ینی
[یِ] (ترکی، ص) ینگی. در زبان ترکی به معنی «نو» باشد و از آن است: ینی دنیا و ینی چریک. (از یادداشت مؤلف).
ینی
[ ] (اِخ) طرابلسی جرجی. یکی از نویسندگان و مؤلفان طرابلس است. او راست: 1- تاریخ التمدن الحدیث. 2- تاریخ حزب فرانسا و المانیا. 3- تاریخ سوریا. 4- عجائب البحر و محاصیله التجاریه. (از معجم المطبوعات مصر).
ینی بازار
[یِ] (اِخ) خطه ای است در بین دو ولایت قوصوه و بوسنه با 7350 کیلومتر مربع مساحت و 153000 تن جمعیت، مرکب از مسلمان و مسیحی. خاک آن سرسبز و حاصلخیز است و شغل اهالی بیشتر دامداری است. (از قاموس الاعلام ترکی).
ینی بازار
[یِ] (اِخ) نام یک قصبهء مرکز قضایی است در سنجاق موسوم به همین اسم و آن دارای 13000 تن نفوس و جوامع متعدد و مدارس ابتدایی و عالی و آبهای معدنی و استحکامات چندی است. (از قاموس الاعلام ترکی).
ینیجه
[یِ جَ] (اِخ) نام ناحیه ای است در سنجاق کوملجنه از ولایت ادرنه و 33 پارچه قریه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی).