یزید
[یَ] (اِخ) ابن عامربن حدیده، مکنی به ابوالمنذر انصاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادهء ابوالمنذر (انصاری...) شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عامربن حدیده، مکنی به ابوالمنذر انصاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادهء ابوالمنذر (انصاری...) شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالمدان بن دیان بن قطن، از بنی حارث بن کعب از مذحج بود و از شجاعان نامدار و شاعران عالیمقدار و اشراف یمن به شمار می رفت و در نجران سکنی داشت. ابوالفرج اصفهانی نام او را در شمار چهار تن یزید نام که در جنگ کلاب...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالمدان بن دیان بن قطن، از بنی حارث بن کعب از مذحج بود و از شجاعان نامدار و شاعران عالیمقدار و اشراف یمن به شمار می رفت و در نجران سکنی داشت. ابوالفرج اصفهانی نام او را در شمار چهار تن یزید نام که در جنگ کلاب...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالملک بن مروان، نهمین از خلفای بنی امیه. (یادداشت مؤلف). در دمشق به سال 71 ه . ق. به دنیا آمد و پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز (101 ه . ق.) در عهد برادرش سلیمان بن عبدالملک به حکومت رسید و در دورهء حکومت او جنگهای...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالملک بن مروان، نهمین از خلفای بنی امیه. (یادداشت مؤلف). در دمشق به سال 71 ه . ق. به دنیا آمد و پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز (101 ه . ق.) در عهد برادرش سلیمان بن عبدالملک به حکومت رسید و در دورهء حکومت او جنگهای...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن ابی خالد لخمی معروف به ابن ابی خالد و، مکنی به ابوعمرو نویسندهء توانا و شاعر نغزگوی اندلسی از اهل اشبیلیه بود و همانجا درگذشت (612 ه . ق.). (از اعلام زرکلی).
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن ابی خالد لخمی معروف به ابن ابی خالد و، مکنی به ابوعمرو نویسندهء توانا و شاعر نغزگوی اندلسی از اهل اشبیلیه بود و همانجا درگذشت (612 ه . ق.). (از اعلام زرکلی).
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن حربن همام کلابی، معروف و مکنی به ابوزیاد، از قبیلهء بنی کلاب و ادیب و شاعر و دانشمند بود. او راست: 1- النوادر. 2- الفروق. 3- الابل. 4- خلق الانسان. یزید در حدود سال 200 ه . ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی).
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن حربن همام کلابی، معروف و مکنی به ابوزیاد، از قبیلهء بنی کلاب و ادیب و شاعر و دانشمند بود. او راست: 1- النوادر. 2- الفروق. 3- الابل. 4- خلق الانسان. یزید در حدود سال 200 ه . ق. درگذشت. (از اعلام زرکلی).
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن دینار، مکنی به ابوخالد، در اصل از غلامان ترک بود که در روزگار عباسیان از فرمانداران و فرماندهان بزرگ آنان به شمار میرفت. در عهد منتصر عباسی به سال 242 والی مصر شد و از بغداد بدانجا روانه گشت و کارهای آنجا را سامان داد....
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن دینار، مکنی به ابوخالد، در اصل از غلامان ترک بود که در روزگار عباسیان از فرمانداران و فرماندهان بزرگ آنان به شمار میرفت. در عهد منتصر عباسی به سال 242 والی مصر شد و از بغداد بدانجا روانه گشت و کارهای آنجا را سامان داد....
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن شخیر، مکنی به ابوالعلاء برادر مطرف، از راویان و پاکان و نیکان بود و چندان قرآن می خواند که غش بر وی عارض می شد. یزید ده سال از حسن بصری و مطرف برادرش ده سال از او بزرگتر بود از پدر و جز پدر...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدالله بن شخیر، مکنی به ابوالعلاء برادر مطرف، از راویان و پاکان و نیکان بود و چندان قرآن می خواند که غش بر وی عارض می شد. یزید ده سال از حسن بصری و مطرف برادرش ده سال از او بزرگتر بود از پدر و جز پدر...
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدربه حمصی جرجسی، مکنی به ابوالفضل، تابعی محدث است و از بقیه بن ولید روایت کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص95 شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبدربه حمصی جرجسی، مکنی به ابوالفضل، تابعی محدث است و از بقیه بن ولید روایت کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به سیره عمر بن عبدالعزیز ص95 شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبید سلمی سعدی، معروف و مکنی به ابووجزه، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود و در مدینه سکنی گزید و به سال 130 ه . ق. در همانجا درگذشت. (از اعلام زرکلی). و رجوع به ابووجزه شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عبید سلمی سعدی، معروف و مکنی به ابووجزه، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود و در مدینه سکنی گزید و به سال 130 ه . ق. در همانجا درگذشت. (از اعلام زرکلی). و رجوع به ابووجزه شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عمر بن هبیره، مکنی به ابوخالد و معروف به ابن هبیره. رجوع به ابن هبیره شود.
یزید
[یَ] (اِخ) ابن عمر بن هبیره، مکنی به ابوخالد و معروف به ابن هبیره. رجوع به ابن هبیره شود.