احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید سرخسی مکنی به ابوجعفر دارمی. فقیه و از ائمهء حدیث و اثر. وفات به سال 253 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید مالکی مکنی به ابوالحسین. یکی از مشاهیر طبقهء عرفا در مائهء سیم هجریه بوده و با شیخ جنید و ابوالحسین نوری صحبت داشته و در ایام زندگانی در طرطوس میزیسته و هم در آن مائه زندگانیرا بدرود کرده و در طرطوس مدفون گردیده. از کلمات...
احمد
[اَ مَ] ابن سعید هروی مکنی به ابوالفضل. او راست: اصلاح اُکر مانالاوس.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سقمان. سیّمین از شاهان ارمنیه از 521 تا 522 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلام رطبی. یکی از اکابر شافعیه است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلامه ملقب به فخرالدین قضاعی. عالمی محتشم و نیکوسیرت و قاضی مالکیه در دمشق و718 ه . ق. وفات یافت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلطان صلاح الدین ملک المحسن. وی استماع حدیث کرد و بسیار نوشت و مردی متواضع و متزهّد بود بر محدثین افضال بسیار میکرد و مایل بتشیع بود و به سال 634 ه . ق. درگذشت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلم. رجوع به ص11 کتاب محاسن اصفهان مافروخی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلمان بن حسن بن اسرائیل بغدادی مکنی به ابوبکر. او راست جزئی در ردّ منکرین عرش.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلمان الرهاوی. ابوالحسن احمد.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلمان نجاد مکنی به ابوبکر. او راست: مسند عمر بن الخطاب رضی الله عنه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان. فقیه و محدث حنبلی. صاحب تصانیف. وفات وی بسال 348 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان. رجوع به کمال پاشازاده شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان. خوندمیر در حبیب السیر (ج1 ص378) آرد: در سنهء 524 ه . ق. حاکم سمرقند احمدبن سلیمان نسبت بسلطان در مقام خصومت درآمده رایت فیروزی شعار سنجری از آب آمویه عبور نموده سایهء وصول بر حدود سمرقند انداخته احمد در شهر متحصن شد بعد از...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن ابی الربیع محدث. او از سحنون روایت کرده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب. نقاوهء خاندان آل اعین و از کبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین کنیت مابین علماء و محدثین امامیه معروفست و از آل اعین همواره در عصر هر یک از ائمهء اثناعشر...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن داودبن محمد بن ابی العباس الطوسی. و اسم ابوالعباس، فضل بن سلیمان بن المهاجربن سنان بن حکیم است. و کنیت احمد ابوعبدالله است. و او مردی از اهل فضل بود و چنانکه خطیب گوید وفات وی در هشتادوسه سالگی بصفر سنهء 322 ه ....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن زَبّان. راوی است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن کمال پاشا ملقب به شمس الدین و معروف به مفتی ابن کمال پاشا. او راست: حاشیه ای بر شرح مواقف و حاشیه ای بر شرح مطالع. حاشیه ای بر حاشیهء میرسیّد شریف بر کشاف زمخشری. و منشآت ترکی. و تفسیر المفتاح [ ناقص ]....
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سلیمان بن وهب بن سعیدالکاتب مکنی به ابوالفضل. ابن الندیم گوید: او را پنجاه ورقه شعراست. رجوع به ابوالفضل احمدبن سلیمان و الموشح چ مصر صص 69 و 353 شود.
