احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن رمیسه. رجوع به ابوسلیمان شهاب الدین احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن رَوّاع مصری. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن رَوّاغ مصری. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن روح بن ابی بحر. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص288).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن روح اللهبن ناصرالدین انصاری عالم متفنن اصلا از مردم آذربایجان. مولد و منشأ او گنجه یا بردعه و نواحی آن بود. وی پیاده و تنها از موطن خویش به مملکت عثمانی شد و با یکی از ارکان دولت موسوم به فریدون آشنا گردید وی در بسیاری...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ریاح. قاضی بصره بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زبیر. رجوع به ابن زبیر ابوالحسین احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زردی. رجوع به احمدبن محمد بن عبداللهالزردی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زرکوب. رجوع به احمدبن ابی الخیر زرکوب... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زهیر ابوخیثمه بن حرب بن شداد نسائی الاصل مکنی به ابوبکر. او از ابونعیم فضل بن دکین و یحیی بن معین و احمدبن حنبل سماع دارد و علم نسب از مصعب بن عبدالله الزبیری فرا گرفت و تاریخ و ایام ناس را از ابوالحسن مدائنی دریافت...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زیدبن سددبن حمیر الاصغر ملقب بذومقار. یکی از ملوک حمیر.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زیدبن محسن بن حسن بن حسن بن انی نمی. شریف مکه. وی در آغاز با برادر خود سعد در تدبیر حجاز دخل میکرد ولیکن او و برادرش معزول و متواری گردیدند و مدتها در اسلامبول بسربردند تا در سال 1095 ه . ق. سلطان عثمانی وی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زید الحلوانی. از ابوعمروبن العلاء موسوم بزبان و قرائت او روایت دارد و کتاب قراءه ابی عمرو تصنیف اوست. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زید شروطی حنفی مکنی به ابوزید. وی در علم الشروط و السجلات سه کتاب نوشته: کبیر، صغیر و متوسط. و نیز او راست: وثائق. و رجوع به ابوزید احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زین الحبشی. رجوع به علوی حبشی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زین الدین. رجوع به احمد احسائی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زین الدین عجمی. اصلاً از نخجوان و مولد او در 1003 ه . ق. به دمشق بوده است. او بجوانی در دمشق تدریس میکرد و گروهی از ایرانیان و اکراد بحلقهء درس او گرد میامدند پس تدریس مدرسهء سالمیه بدو مفوض گردید. وی مردی ادیب و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زین الدین عراقی. رجوع به احمد ابوزرعه... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن زین العابدین بکری. ادیب و شاعر صاحب کتاب روضه المشتاق و بهجه العشاق مولد و منشأ او مصر بود و وفات او به سال 1048 ه . ق. بوده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سابق قرطبی، طبیب. شاگرد ابن رشد. عالمی فاضل و نیکوعلاج بود و بخدمت ناصر و مستنصر پیوسته و بزمان مستنصر درگذشت.
