احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الساعاتی بغدادی. رجوع به ابن ساعاتی احمد و رجوع به احمدبن علی بن ثعلب شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سالم. مصری نحوی زاهد مترحل. نزیل دمشق. متوفی به سال 665 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سباء المروزی مکنی به ابوالحسن. او راست: تاریخ مرو و وفات وی به سال 268 ه . ق. بود. رجوع بحبط 1 ص297 و رجوع به احمد ابوالحسن بن سباء... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سرخسی مکنی به ابوالعباس. او راست: کتاب الطبیخ. و الفرق بین النحو و المنطق. و ابوعلی محمد بن حسین بن حسن بن سهل بن هیثم حکیم را حواشی است بر کتاب او.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سرّق مروزی. اخباری است از مردم مرو.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سروجی قاضی مصر مکنی به ابوالعباس. او راست: الغایه و آن شرح ناتمام هدایهء مرغینانی است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعد ابوالحسین کاتب. یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج1 ص129 ببعد) آرد: حمزه در زمرهء اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحسین احمدبن سعد در ایام القاهربالله بعمل خراج منصوب گردید و در غرهء جمادی الاولی سال 321 ه . ق. به اصفهان...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعد اندرشی صوفی ملقب بشهاب الدّین. او راست: عمده فی مختصر تهذیب الکمال و الاطراف. وفات بسال 750 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعد عثمانی دیباجی، شهاب. او راست: انیس الفرید و جلیس الوحید.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعد عسکری مکنی به ابوالعباس نحوی. او راست: شرح تسهیل ابن مالک و نیز اختصار تهذیب الکمال جمال الدین یوسف وفات او را حاجی خلیفه 750 ه . ق. ذکر کرده است. و رجوع به احمدبن سعد اندرشی (؟) شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص60، 105، 182، 215، 322).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعیدبن حزم الصدفی الاندلسی المنتجیلی(1) مکنی به ابوعمر. حمیدی ذکر او آورده گوید او به اندلس از جماعتی سماع دارد از جمله محمد بن احمد الزّراد و غیر حمیدی نیز نام او برده اند. او از اندلس ارتحال کرد و از اسحاق بن ابراهیم بن النعمان...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعیدبن حسن شیحی از مردم شیحه دهی بحلب. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعیدبن شاهین بن علی بن ربیعه البصری مکنی به ابوالعباس. محمد بن اسحاق الندیم در فهرست ذکر او آورده است و گوید: او از اهل ادب است و او راست: کتاب ما قالته العرب و کثر فی افواه العامه. رجوع به فهرست ابن الندیم و معجم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعیدبن عبدالله مشقی مکنی به ابوالحسن. او مؤدب پسر المعزبالله و از خواص عبدالله بن معتز بود و در بغداد کتب ابن الزبیر را روایت کرد و اسماعیل صفار و جز او از وی روایت کردند. او مردی صدوق است و مرزبانی مرگ وی را در...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعیدبن علی قناطری. از مردم قناطر، شهری به اندلس.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید اخمیمی مکنی به ابوبکر. او راست: منتخب.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید الاندلسی ملقب به امام بهاءالدین. و او علوم الحدیث ابن صلاح را مختصر کرده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید تبعی. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن سعید داودی مکنی به ابوجعفر. او راست: شرح صحیح بخاری.
