ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن حنین بن اسحاق عبادی طبیب و مترجم معروف. وفات به سال 297 ه . ق. رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن سلیمان طبیب اسرائیلی. رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن عثمان الکلابی البصری. محدث است. او از اسماعیل بن عبدالرحمن بن عطیه و از او ابوالولید هشام بن عبدالملک روایت کند.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن عمار. معروف به ابن الجصّاص. رجوع به اسحاق بن عمار... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن محمد نهرجوری. صاحب تذکره الاولیاء آرد که او از کبار مشایخ بود و لطفی عظیم داشت و بخدمت و ادب مخصوص بود و مقبول اصحاب و سوزی بغایت داشت و مجاهدهء سخت و مراقبتی بر کمال و کلماتی پسندیده و گفته اند که هیچ...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن محمد الهروی. محدث است.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن نصیر. کاتب بغدادی. رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اقطع. یکی از شیوخ تصوف. در مائهء سیم هجریه او در میان این طبقه مشهور و بزهد و علو درجه موصوف است در اوایل حال به بغداد بود و پس مجاور مکهء معظمه گشت. در نفحات الانس آمده است که ابویعقوب اقطع کاتب الجنید و راسله...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اهوازی. طبیبی بروزگار عضدالدولهء دیلمی از مردم اهواز. ابن ابی اصیبعه گوید: او در صناعت طب مشکور و جمیل الطریقه بود و آنگاه که عضدالدوله بیمارستان معروف را به بغداد بنا کرد او را نیز با جمعی از اطباء بکار بیمارستان گماشت و از کتب او...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) الحریمی، مملوک. او را دویست ورقه شعر است. (ابن الندیم).
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) خراط عسقلانی. وی در اواخر مائهء سیم هجریه بوده است و زمان المقتدر بالله عباسی را دریافته در میان این طبقه نام وی هست و صحبت شیخ ابوالحسن نوری را درک کرده از جمله حکایاتی که خود نقل کرده این است که گفت وقتی بر شیخ...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) رازی. فقیهی بمذهب مالک. او قضاء اهواز داشت و کتاب مسائل از اوست. (ابن الندیم).
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) الزاجر المکفوف. ابوریحان ازکندی آرد که رشید انبانی از جواهر بیحیی داد و او انبان در خانه نهاد و بکاری برخاست و فراموش کرد و یکی از فراشان آن انبان بدزدید و چون یحیی بازگشت آنرا نیافت و سخت اندیشمند و غمین گشت و من نزد...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) الزاهد. یکی از زهاد و صلحای معروف سیستانی الاصل. رجوع به تاریخ سیستان چ ملک الشعراء بهار ص20 شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) الزیات. یکی از مشایخ تصوف بروزگار جنید. صاحب نفحات الانس گوید: جنید گفت ما با جمعی از اصحاب درِ خانهء ابویعقوب زیات بکوفتیم گفت شما را با خدای تعالی مشغولی نبود که بمشغول گردانیدن من آمدید من گفتم چون آمدن ما بتو از جمله مشغولی بحق...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) سفیان بن المختار. محدث است. او از براءبن عازب و از او اسودبن قیس روایت کند.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) السکاکی. یاقوت در معجم الادباء گوید: ابویعقوب سکاکی از اهل خوارزم علامه و امام در عربیّت و معانی و بیان و ادب و عروض و شعر و متکلم و فقیه و متفنن در علوم بسیار و او یکی از افاضل عصر است که آوازه و ذکر...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) السوسی. یوسف بن حمدان. استاد ابویعقوب نهرجوری. یکی از شیوخ تصوف. او در بصره میزیست و به ابله چهار فرسنگی بصره درگذشت. رجوع به نفحات الانس جامی چ هند ص84 و نامهء دانشوران ج3 ص126 شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالحق. مؤسس سلسلهء بنی مرین. رجوع به عبدالحق ابویعقوب... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالله بن نافع. محدث است و از هشام بن عروه روایت کند.
