ابویسار
[اَ بو یَ] (اِخ) محدث است و لیث از او روایت کند.
ابویسار
[اَ بو یَ] (اِخ) زید. مولی رسول الله صلوات الله علیه. صحابی است.
ابویسار
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالله. صحابی است.
ابویسار
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالله بن ابی نجیح. تابعی است.
ابویط
[اَ وَ] (اِخ) نام قریه ای نزدیک بردینس بخاور نیل در صعید ادنی از خرهء اسیوطیه. || نام قریه ای نزدیک بوصیر قوریذس. (مراصدالاطلاع).
ابویعفر
[اَ بو یَ فُ] (اِخ) ابن علقمهء دیلمی. یکی از ملوک حیره پس از نعمان بن اسود و قبل از امرءالقیس اسود. و گفته اند دورهء ملک او سه سال بود. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج1 ص91 و رجوع به آل نصر شود.
ابویعفور
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالرحمن بن عبیدبن نسطاس البکائی الثعلبی. او از پدر خود و ابراهیم روایت کند. و او را ابویعفور الصغیر نیز گویند.
ابویعفور
[اَ بو یَ] (اِخ) عبدالکریم بن یعفور. محدث است و یحیی بن یحیی النیشابوری از او روایت کند.
ابویعفور
[اَ بو یَ] (اِخ) مولی سعیدبن العاص. او از ابن المسیّب و یعفوربن عبیدالله و از او ضحاک بن عثمان روایت کند.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (ع اِ مرکب) بنجشک. گنجشک. عصفور. (المزهر). چغو. چغوک. چکک. چکوک. خانگی. ونج. مرکو. میچکا (به لهجهء مازندرانی).
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) ابن خرزاد یوسف بن یعقوب. رجوع به یوسف... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) ابن راهویه. اسحاق بن ابراهیم بن مخلد الحنظلی المروزی. رجوع به ابن راهویه ابویعقوب و رجوع به اسحاق بن ابراهیم... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) ابن زیزی. در نفحات آمده است: شیخ الاسلام گفت که شیخ ابوعبدالله خفیف گوید که با ابن زیزی در سماعی حاضر شدم و قوال این بیت میخواند:
لو اسندت میتاً الی هجرها
عاش و لم ینقل الی القبر.
وقت ابن زیزی خوش شد دستها از پس پشت بر زمین...
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم بن صیغون صیغونی. صوفی زاهد صالح و محدث مصری. ابن یونس در تاریخ خود ذکر او آورده و وفات ویرا به سال 302 ه . ق. گفته است.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم بن محمد بن سهل. رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم بن مخلدبن ابراهیم و او ابن راهویه است. و محدث است. مولد 163 ه . ق. وفات 238.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم الثقفی. محدث است. او از محمد بن المنکدر و از او عبیداللهبن موسی روایت کند. و رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم الخطابی. محدث است.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم مروزی. رجوع به اسحاق... شود.
ابویعقوب
[اَ بو یَ] (اِخ) اسحاق بن اسرائیل. محدث است.
