ابوهبیره
[اَ هُ بَ رَ] (اِخ) یریم بن عبدد. تابعی است.
ابوهدبه
[اَ هُ بَ] (اِخ) ابراهیم. محدثی غیرثقه و متروک است.
ابوهرمز
[اَ هُ مُ] (اِخ) نافع. تابعی است و از انس روایت کند.
ابوهرمس
[اَ ؟] (اِخ) نام هرمین مصر. (ابن الندیم). و رجوع به ابوهرمیس شود.
ابوهرمیس
[اَ هِ] (اِخ) نام جائی به مصر که گویند بیصربن حام بدانجا بخاک سپرده شده است و این گور قدیم ترین گور مصر باشد. (معجم البلدان).
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) ابراهیم بن حرب عسکری سمسار.
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) الدوسی. رجوع به ابوهریره عبدالرحمن بن صخر ازدی شود.
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) عبدالرحمن بن صخر ازدی یا الدوسی. از عشیرهء سلیم بن فهم. صحابی است. و او به سال غزوهء خیبر مسلمانی پذیرفت و در آن غزوه حضور یافت. نام او بجاهلیت عبدقیس یا عبدشمس یا عبد غنم یا عبدالله بن عامربن عبدشمس یا عبد نهم بن...
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) عویف بن درهم بن بکربن وائل. محدث است. او از زیدبن وهب و از او مروان بن معاویه الفزاری روایت کند.
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) محمد بن ایوب واسطی. محدث است.
ابوهریره
[اَ هُ رَ رَ] (اِخ) مسکین بن دینار التیمی. محدث است.
ابوهزاز
[اَ ؟] (اِخ) محدث است.
ابوهزان
[اَ ؟] (اِخ) عطیه بن ابی جمیله. رجوع به ابوهزان عطیه بن رافع شود.
ابوهزان
[اَ ؟] (اِخ) عطیه بن رافع و گفته اند ابن ابی جمیله. تابعی است. او از معاویه و از او صفوان بن عمرو روایت کند.
ابوهزان
[اَ ؟] (اِخ) نضربن عبدالله العجلی. محدث است.
ابوهزان
[اَ ؟] (اِخ) یزیدبن سمره. محدث است.
ابوهزوان
[اَ هَزْ] (اِخ) نَبطی. از جمله و حواشی هشام بن عبدالملک است.
ابوهشام
[اَ هِ] (ع اِ مرکب) طَفیشل. شوربا. (المرصع).
ابوهشام
[اَ هِ] (اِخ) محدث است. او از ابی سعید و از او عمروبن دینار روایت کند.
ابوهشام
[اَ هِ] (اِخ) احول. عائذبن حبیب. محدث است.
