ابومعتمر
[اَ مُ تَ مِ] (اِخ) عماربن زربی بصری. محدث است و از معتمربن سلیمان روایت کند.
ابومعتمر
[اَ مُ تَ مِ] (اِخ) یزیدبن طهمان بصری. محدث است و وکیع از او روایت کند.
ابومعد
[اَ مَ] (اِخ) رازی. نام او عیسی بن ماهان است و از ربیع بن انس حدیث شنوده است.
ابومعروف
[اَ مَ] (اِخ) جعفربن کیسان. محدث است.
ابومعروف
[اَ مَ] (اِخ) محمد اول. سومین از پادشاهان بنی مرین مراکش (637 - 642 ه . ق.).
ابومعزل
[اَ مَ زِ] (اِخ) عطیه الطفاوی. محدث است.
ابومعزل
[اَ مَ زِ] (اِخ) مره بن ذیاب. محدث است.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) البرّاء. یوسف بن یزید بصری. محدث است.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ)(1) جعفربن محمد بن عمر خراسانی، بلخی، منجم. در نامهء دانشوران آمده است که: او از مردمان بلخ و از بزرگان منجمین است و در عصر خود پیشوا و استاد اصحاب نجوم بوده و هم در علم تاریخ و اطلاع بر سیر ملوک فرس و حالات دیگر...
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) سندی نجیح. از محمد بن کعب روایت کند. و رجوع به ابوجعفر یحیی السندی و ابومعشر نجیح شود.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) عبدالکریم بن عبدالصمد طبری. رجوع به عبدالکریم... شود.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) کوفی. نام او زیادبن کلیب است. صاحب ابراهیم نخعی و از وی روایت کند.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) نجیح بن عبدالرحمن مولی ام موسی. از مردم هند ساکن مدینه. ابتدا غلام بود و آزادی خویش بخریده است و در سال 160 ه . ق. به بغداد رفته و تا آخر عمر بدانجا زیسته است. وفات وی بسنهء 170 است. او راست کتابی در مغازی...
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) نجیح. مولی ام موسی. رجوع به ابومعشر نجیح بن عبدالرحمن شود.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) یحیی السندی مولی بن هاشم. محدث است و رجوع به ابومعشر نجیح شود.
ابومعشر
[اَ مَ شَ] (اِخ) یوسف بن یزید البرّاء. محدث است.
ابومعطه
[اَ مُ طَ] (ع اِ مرکب) گرگ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (المرصع).
ابومعقل
[اَ مَ قِ] (اِخ) صحابی است.
ابومعقل
[اَ مَ قِ] (اِخ) ابن نهیک بن اساف. صحابی است.
ابومعقل
[اَ مَ قِ] (اِخ) انصاری. صحابی است.
