ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) شامی. یکی از بلغای زبان عرب. (ابن الندیم).
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) شیب. ابن داح. رجوع به شیب... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) صاحب الدعوه. رجوع به ابومسلم مروزی شود.
ابومسلم
[اَ مُ ل] (اِخ) العاصی. یکی از فصحای عرب و ابوعمرو الشیبانی در نوادر خویش از او روایت کند. (ابن الندیم).
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالرحمن بن مسلم. رجوع به ابومسلم مروزی شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالرحمن بن واقد الواقدی. او راست: کتاب القراءه. و رجوع به واقدی... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالسلام بن سالم. محدث است.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالله بن ثوب. رجوع به ابومسلم خولانی شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالله بن سعید. محدث است و از اعمش روایت کند.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبدالله بن عوف. رجوع به ابومسلم خولانی... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبیداللهبن هاشم الجعفی. محدث است.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبیده بن عمرو السلمانی. محدث است.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عبیده السلمانی. ابن عمرو. صحابی است.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) علی سرخ خافی. رجوع به علی... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) عمر بن احمدبن خلدون. رجوع به ابن خلدون ابومسلم... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) محمد بن بحر اصفهانی. رجوع به محمد... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) محمد بن علی اصبهانی. رجوع به محمد... شود.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) مولی بنی ضمره. تابعی است. او از ابی هریره و از وی محمد بن ابی یحیی روایت کند.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) مولی زیدبن صوحان العبدی. تابعی است و از سلمان حدیث کند.
ابومسلم
[اَ مُ لِ] (اِخ) واقدی. رجوع به ابومسلم عبدالرحمن الواقدی... و رجوع به عبدالرحمن... شود.
