ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن علی لخمی اندلسی. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن عمروبن العاص. صحابی است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن عون خزاز. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن الفرج القنطری. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن فضل بن سفیان بن منجوف السدوسی. رجوع به عبدالله... و رجوع به غنویه السدوسی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن القاسم بن المظفربن علی بن القاسم الشهرزوری. ملقب به مرتضی پدر قاضی کمال الدین. رجوع به عبدالله.... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن کیسان یمانی. محدث و یکی از ابناء فارس. رجوع به عبدالله... و رجوع به ابن کیسان... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد راسبی. رجوع به عبدالله محمد راسبی مکنی به ابومحمد شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد فرزند ابن رشد فیلسوف و مورّخ مشهور. وی شغل طبابت می ورزید.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد معروف به ابن زهر. رجوع به ابن زهر... و رجوع به عبدالله بن محمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن ایمن نوری اسفهبدی. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن جعفر فرغانی. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن حرب الخطاب. رجوع به خطابی ابومحمد عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن السید نحوی لغوی. معروف به بطلیوسی. رجوع به عبدالله... و رجوع به ابن السید ابومحمد عبدالله.... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن صاره البکری الاندلسی الشنترینی. شاعر. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن عثمان. معروف به ابن السقاء. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن نجم. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بن هارونی ثوری. رجوع به عبدالله... و رجوع به ثوری... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بخاری بافی خوارزمی. خطیب گوید: اصل او از بخاراست و او را ادب و شعر مأثور است. و به بغداد در سال 398 ه . ق. درگذشت و از شعر اوست:
علی بغداد معدن کلّ طیب
و مغنی نزهه المتنزهینا
سلام کلّما جرحت بلحظ
عیون المشتهین...
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن محمد بطلیوسی. رجوع به عبدالله بن محمد بن السید... شود.
