ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن احمد خازن. رجوع به ابومحمد خازن عبدالله.... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن احمد، ضیاءالدین بیطار. رجوع به عبدالله و رجوع به ابن بیطار ابومحمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن ادریس بن یزیدبن عبدالرحمن. رجوع به ابومحمد اودی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن اسعد یافعی یمنی. رجوع به عبدالله... و رجوع به یافعی... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن اسماعیل میکالی. کاتب و ادیبی بلیغ. او صدهزار شعر از قدما و متأخرین از برداشت و گاهی بطرز ادبا شعر می سرود و از اوست:
یوم دجن قدتناهی طیبه
و حقیق ان یحیا بالمطر
هل یجوز الصحو فی اثنائه
انّ هذاالرأی من احدی الکبر.
(از تعلیقات ادیب پیشاوری...
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن بری بن عبدالجبار مقدسی بصری معروف به ابن برّی. رجوع به عبدالله... و رجوع به ابن برّی ابومحمد... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن ثعلبه بن صعیر یا صعیره. صحابی است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن جحش بن رئاب بن یعمر. یکی از کبار صحابهء کرام است، رضی الله عنهم.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن جعفربن ابیطالب. صحابی است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن جعفربن درستویه. مرزبان فارسی فسوی نحوی. رجوع به ابن درستویه... و رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن حبیق بن سابق. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن حجاج معروف به ابن الیاسمین. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن حرب. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن حسین ناصحی. (قاضی...). رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن داود واسطی. محدث است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن رواحه بن ثعلبه بن امری ءالقیس. صحابی است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن زیدبن عبدربه الانصاری، صاحب الاذان. صحابی است.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن زید قیروانی. رجوع به عبدالله... شود.
ابومحمد
[اَ مُ حَمْ مَ] (اِخ) عبدالله بن سعدبن ابی حمزه. رجوع به عبدالله... شود.
