ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مراکشی. او راست کتاب آلات التقویم و رساله فی العمل بالجیب.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مسبحی. او راست: عوالی.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مسکویه یا مشکویه احمدبن محمد بن یعقوب مسکویه. جد او یعقوب خازن ری بود. ابن ابی اصیبعه گوید: کان ابوعلی مسکویه فاضلا فی العلوم الحکمیه متمیز افیها خبیرا بصناعه الطب جیداً فی اصولها و فروعها. در بدایت عمر از پیوستگان وزیر معزالدوله دیلمی ابومحمد مهلبی و خازن...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) المسوحی. حسن بن علی. یکی از زهاد و مشایخ معاصر جنید.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مشرف الدوله. ابن بهاءالدوله. از سلاطین آل بویه (411 - 416 ه . ق.). رجوع به مشرف الدوله شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مصری. حسن بن علی بن موسی. رجوع به ابوعلی حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) معتوه. یکی از عقلای مجانین. خلف بن سالم گوید: ابوعلی معتوه را گفتم مسکن تو کجاست. گفت در آن خانه که عزیز و ذلیل در آن برابر باشند گفتم آن خانه کدام است گفت گورستانها. گفتم از تاریکی شب بگورستانها ترا ترس نگیرد گفت تاریکی قبر در...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) معقل بن یسار. صحابی است. رجوع به معقل... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) منصور. آمر باحکام اللهبن مستعلی بن ظاهربن حاکم عبیدی. دهمین از خلفای عبیدی به مصر. رجوع به آمر باحکام الله... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) منصور. حاکم بأمراللهبن العزیزبن معزبن منصوربن قائم بن مهدی فاطمی. رجوع به حاکم بأمرالله منصور... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) منصور ابوعلی عامر. رجوع به منصور... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) منطقی بصری. شاعری مادح عضدالدوله و ابن عباد و نصربن هارون و ابوالقاسم علاءبن حسن و او را در علم منطق یدی طولی بود. وی را دیوانی است در دو هزار بیت. مولد او به سال 336 و وفات بعد از 390 ه . ق. بشیراز. در...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مهدی بن ابراهیم العمانی. از روات حدیث است.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) مهندس مصری. ابن قفطی ذکر او آورده و گوید به مصر میزیست و دانای هندسه بود و در سال 530 ه . ق. حیات داشت و از فضل و ادب و شعر نیز بابهره بود و بعض اشعار او را که اصلاحات هندسی در آن بکار برده...
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) نسفی. فقیه حنفی. او راست: فوائد فی فروع الحنفیه.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) نظام الملک حسن بن علی بن اسحاق بن عباس طوسی. وزیر الب ارسلان و ملکشاه. رجوع به حسن... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) وحشی. او راست: امالی.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) هارون بن زکریا هجری. رجوع به هارون... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) هارون بن علی بن ابی منصور ابان رجوع به هارون... شود.
ابوعلی
[اَ عَ] (اِخ) هارون بن معروف. از روات حدیث است.
