ابوصعده
[اَ صَ دَ] (اِخ) عسعس بن سلامه. محدّث است.
ابوصعصعه
[اَ صَ صَ عَ] (اِخ) الضریر الکوفی. شاعری قلیل الشعر است. (ابن الندیم).
ابوصعیر
[اَ صُ عَ] (اِخ) صحابی است.
ابوصعیر
[اَ صُ عَ] (اِخ) والد ثعلبه بن ابی صعیر. صحابی است.
ابوصفار
[اَ صُ] (ع اِ مرکب) یَرَقان. زردی. کاخه. کاخر. ارقان.
ابوصفار
[اَ صَفْ فا] (اِخ) یکی از نواب عمروبن یعقوب. رجوع به ص322 حبط ج 1 شود.
ابوصفر
[ اَ صِ] (ع ص مرکب، اِ مرکب)طفیلی. (مهذب الاسماء).
ابوصفره
[اَ صُ رَ] (اِخ) پدر مهلب، تابعی است و نام او ظالم بن سارق یا سراق بن صبح کندی. ازدی عتکی. از مردم یمن وجدّ مهالبه یا آل مهلب. او بعهد رسول صلوات الله علیه ایمان آورد لکن شرف صحبت رسول نیافت و بروزگار خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از...
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (ع اِ مرکب) اشتر نر. (السامی فی الاسامی). جمل. اشتر نرینه. (مهذب الاسماء).
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) او از ابن مسعود و از او اشعث روایت کند.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) اسحاق بن ابراهیم موصلی. رجوع به اسحاق... شود.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) ایوب بن خالدبن صفوان. از روات حدیث است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) حمیدبن قیس المکی الاعرج. برادر عمر بن قیس. از روات حدیث است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) خالدبن صفوان بن عبدالله. رجوع به خالد... شود.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) سویدبن قیس صحابی است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) عبدالله بن بسر صحابی است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) عبدالله بن سعیدبن عبدالملک بن مروان. از روات حدیث است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) عطاف بن خالد المخزومی. تابعی است.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) مالک بن عمیر. صحابی است. و بعضی نام او را سویدبن قیس گفته اند.
ابوصفوان
[اَ صَفْ] (اِخ) والد مسوربن مخرمه. صحابی است.
