ابوحامد

[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت عمادالدین محمد بن یونس. رجوع به محمد بن یونس بن محمد بن منعه شود.


ابوحامد

[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت محیی الدین محمد بن القاضی کمال الدین شهرزوری. رجوع به محمد بن القاضی کمال الدین... شود.


ابوحامد

[ اَ مِ ] (اِخ) کنیت معین الدین.


ابوحامد اسفراینی

[ اَ مِ دِ اِ فَ یِ ](اِخ) احمدبن ابی طاهربن محمد بن ابی طاهر اسفراینی. فقیه شافعی که ریاست دین و دنیا در بغداد بدو منتهی گشت. بیش از سیصد فقیه بدرس او حاضر می آمدند. او فقه از ابوالحسن بن مرزبان و سپس ابوالقاسم دارکی فراگرفت. مردم روزگار...


ابوحامد دوستان

[ اَ مِ دِ ] (اِخ) یکی از مشایخ متصوفه بمائهء چهارم هجری، معاصر با خواجه عبدالله انصاری. او در مرو میزیست و علت شهرت او بدوستان آن بود که وی پیوسته در طی سخن گفتی دوستان چنین و چنان کنند.


ابوحامد غزالی

[ اَ مِ دِ غَزْ زا ] (اِخ)زین الدین محمد بن محمد بن طاوس طوسی، ملقب به حجه الاسلام. مولد او بطوس450 ه . ق. ابتدا در نیشابور نزد امام الحرمین ابوالمعالی جوینی بتحصیل علوم اشتغال ورزید و در سال 480 به بغداد رفت و مدرسی نظامیه بدو تفویض شد...


ابوحامد مروزی

[ اَ مِ دِ مَ وَ ] (اِخ)رجوع به احمدبن عامر... شود.


ابوحباحب

[ اَ حُ حِ ] (ع اِ مرکب) آتش که از سم ستور جهد یا آتش که از اصطکاک دو سنگ برآید. (المزهر) (السامی فی الاسامی). آتش که از سم ستور جهد چون بر سنگ رود. (مهذب الاسماء). || گی ستاره. مگس شب تاب، و آن شبیه است بزنبور طلائی،...


ابوحباحب

[ اَ حُ حِ ] (اِخ) نام بخیلی مشهور که آتش بخاکستر پوشیدی تا مهمان بخیمهء او راه نبرد.


ابوحبران

[ اَ حِ ] (اِخ) حمانی. نام مردی مشهور بزیبائی و جمال.


ابوحبره

[ اَ حَ رَ ] (اِخ) نام یکی از تابعین.


ابوحبله

[ اَ حَ لَ ] (اِخ) نام رودی به کردُفان و منبع آن جبل نوبه است.


ابوحبه

[ اَ ؟ ] (اِخ) ناحیتی از عراق بجنوب غربی بغداد در ساحل شرقی فرات. و شهر سی پار قدیم بدانجا بود و آن یکی از قدیمترین شهرهای بابل و سه هزار سال قبل از میلاد آباد بوده است. در کاوشهای اخیر آثار و خطوطی از آنجا به دست آمده...


ابوحبه

[ اَ حَبْ بَ ] (اِخ) کنیت جماعتی از محدثین.


ابوحبیب

[ اَ حَ ] (ع اِ مرکب) ماهی شور. (مهذب الاسماء). || بزغاله. بزیچه. || جدی بریان کرده شده. (منتهی الارب).


ابوحثمه

[ اَ حَ مَ ] (ع ص مرکب، اِ مرکب)کنیتی از کنای عرب.


ابوحجار

[ اَ ؟ ] (اِخ) عبدالرحمن بن منصور الکلابی. یکی از فصحای عرب. (ابن الندیم).


ابوحجیه

[ اَ حُ جَیْ یَ ] (اِخ) اجلح بن عبدالله بن حجیه. محدث است.


ابوحدره

[ اَ حُ رَ ] (ع اِ مرکب) نام مرغیست بحجاز. (المزهر).


ابوحدیج

[ اَ حُ دَ ] (ع اِ مرکب) مرغی است که بفارسی لکلک گویند. (منتهی الارب). لکلک. (زوزنی). لقلق. بلارج. فالرغس. فالرغوس.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید