ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) محمد بن عبدالرحمن بن عرق الیحصبی. محدث است.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) محمد بن عبدالکریم ازرقی. رجوع به محمد بن عبدالکریم... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) محمد بن عبدالله ازرقی. رجوع به محمد بن عبدالله... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) محمد بن عبدالله قرطبی. از مشاهیر فقهای مالکیّهء اندلس. او در فقه شاگرد حکیم معروف بن رشد بود و در وطن خویش درس فقه می گفت و بعللی سیاسی از ترک قرطبه ناگزیر گشت و ابتدا به اسکندریه سپس به مصر و از آنجا به یمن...
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) محمد بن محمد بن محمود حلبی معروف به ابن شحنه. رجوع به محمد... و رجوع به ابن شحنه ابوالولید... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) معن بن زائده. رجوع به معن... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) مولی رواحه. محدث است و از او ابن جریح روایت کند.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) مولی عمر و ابن خراش یا خداش. تابعی است و از ابی هریره روایت کند.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) مولی لقریش. محدث است. او از بلال بن ابی برده و از او سهل بن عطیه روایت کند.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) نحلی ادیب. ابن بسّام ذکر او در ذخیره آورده است و او را حکایتی است با المعتمدبن عباد. قاله الذهبی. (تاج العروس).
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) نیشابوری. حسان بن محمد قرشی. وی از نسل بنی امیّه و از مشاهیر فقهاء شافعیه بود و در خراسان امام فقه و حدیث بود و در نودودوسالگی به سال 349 ه . ق. درگذشت.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) وَقشی، قاضی دانیهء اندلس. ابوالصلت امیّهء مغربی شاگرد اوست و بمائهء پنجم از هجرت بوده است.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) هشام بن احمدبن هشام بن خالد الکنانی الطلیطلی. رجوع به ابن وقشی... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) هشام بن عبدالملک. رجوع به هشام... شود.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) هشام بن عبدالملک الطیالسی. محدث است.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) هشام بن عبیدالله الدمشقی. محدث است.
ابوالولید
[اَ بُلْ وَ] (اِخ) یوسف بن عبدالله بن حارث الانصاری. محدث است.
ابوالوهبان
[اَ بُلْ وَ / وُ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) این صورت را ابن اثیر در المرصع آورده و گوید: هو البیضانی من الطیور.
ابوالهداج
[اَ بُلْ هَدْ دا] (اِخ) محدث است. او از ابن المسیب و از او حرمله روایت کرده است.
ابوالهدار
[اَ بُلْ هَ دْ دا] (اِخ) شاعری است از عرب.
