ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) خطیب کازرونی. او راست: شرح ارشاد در نحو تعلیقهء بر شرح مواقف. (الرساله القلمیه).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) رازی. او راست: اللوامح. (کشف الظنون).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) (رئیس...) رجوع به حبیب السیر چ طهران ص 363 و 366 شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ربیع بن یونس بن محمد. رجوع به ربیع... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ربیع بن یونس محمد بن محمد عبدالله بن ابی فروه موسوم به کیسان، حاجب ابی جعفر منصور و وزیر او و پس از ابوایوب موریانی. وفات 170 ه . ق.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) رغیب بن یحیی بن سلامهء رحبی. رجوع به رغیب... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) رکن الدین کرمانی حنفی. رجوع به رکن الدین... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) ریّاشی. عباس بن فرج مولی محمد بن سلیمان هاشی. یکی از بزرگان نحات و اهل لغت و راویهء شعر. نسبت وی به ریاش نامی است که پدر ابوالفضل نزد وی بود. ریاشی در لغت تلمیذ اصمعی بود و کتب اصمعی و ابی زید را از برداشت...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) زهیربن محمد بن علی بن یحیی بن الحسن بن جعفربن منصوربن عاصم المهلبی العتکی. الملقب به بهاءالدین الکاتب. یکی از فضلا و نیکوترین شعراء و نثرنویسان و خطاطین عصر خویش. او در مصر بخدمت ملک الصالح نجم الدین ابوالفتح ایوب بن کامل پیوست و در رکاب...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) سرخسی. از مشایخ صوفیه است. (ابن الندیم).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) سلیمان بن موسی. رجوع به سلیمان... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) سنان بن منصور مولی واثله بن الاسقع. محدث است.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) سوری. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود گوید: دو روز مانده از شعبان صاحب دیوان خراسان بوالفضل سوری معز از نشابور دررسید و پیش آمد بخدمت و هزار دینار نشابوری نثار و عقد گوهری سخت گرانمایه پیش امیر نهاد و امیر از باغ محمودی بکوشک کهن پدر...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) شاذان بن جبرئیل بن اسماعیل قمی. رجوع به شاذان... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) شهریاربن شروین. رجوع به شهریار... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) شیرازی. رجوع به ابوالفضل عباس بن حسین شیرازی شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) صابونی. رجوع به محمد بن احمدبن ابراهیم بن سلیمان جعفی شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) صالح بن عبدالملک التمیمی الخراسانی. یکی از خوشنویسان بی عدیل. (ابن الندیم).
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) صالح بن نوح بن منصور نیشابوری. رجوع بصالح ... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) صدقه بن فضل مروزی. محدث و ثقه است.