یعقوب
[یَ] (اِخ) میریعقوب یا یعقوبی. اصلش از قم و مولدش کاشان بود و پیشهء خیاطی داشت. به سال 988 ه . ق. درگذشت. از اشعار اوست:
دوشینه یکی وصف جمال تو ادا کرد
نادیده رخت مهر تو جا در دل ما کرد.
(از صبح گلشن ص615) (از فرهنگ سخنوران).
سیدیعقوب خیاط، متولد کاشان و...
یعقوب
[یَ] (اِخ) میریعقوب یا یعقوبی. اصلش از قم و مولدش کاشان بود و پیشهء خیاطی داشت. به سال 988 ه . ق. درگذشت. از اشعار اوست:
دوشینه یکی وصف جمال تو ادا کرد
نادیده رخت مهر تو جا در دل ما کرد.
(از صبح گلشن ص615) (از فرهنگ سخنوران).
سیدیعقوب خیاط، متولد کاشان و...
یعقوب
[یَ] (اِخ) یعقوب میرزا، پسر بایزید سلطان استاجلو یا استجلو. از قوم قزلباش سر برافراشته و فکر نظم مدام مد نظر داشته. و به سال 950 ه . ق. درگذشته است. رباعی زیر از اوست:
خورشید فلک چو ماه تابان تو نیست
چشمی به جهان نیست که حیران تو نیست
سرچشمهء آب خضر...
یعقوب
[یَ] (اِخ) یعقوب میرزا، پسر بایزید سلطان استاجلو یا استجلو. از قوم قزلباش سر برافراشته و فکر نظم مدام مد نظر داشته. و به سال 950 ه . ق. درگذشته است. رباعی زیر از اوست:
خورشید فلک چو ماه تابان تو نیست
چشمی به جهان نیست که حیران تو نیست
سرچشمهء آب خضر...
یعقوب آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان سیاه حومهء بخش بانهء شهرستان سقز، واقع در 20هزارگزی شمال باختری بانه. دارای 120 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).
یعقوب آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان سیاه حومهء بخش بانهء شهرستان سقز، واقع در 20هزارگزی شمال باختری بانه. دارای 120 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).
یعقوب آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان چناو بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری آباده. آب آن از قنات و سکنهء آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج7).
یعقوب آباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان چناو بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری آباده. آب آن از قنات و سکنهء آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج7).
یعقوب آق قویونلو
[یَ بِ قُ] (اِخ)سلطان یعقوب پسر اوزون حسن. و رجوع به یعقوب بیک شود.
یعقوب آق قویونلو
[یَ بِ قُ] (اِخ)سلطان یعقوب پسر اوزون حسن. و رجوع به یعقوب بیک شود.
یعقوبا
[یَ] (اِخ) دهی است در بغداد. (منتهی الارب). نام دهی در نزدیکی بغداد. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف بعقوباست. رجوع به بعقوبا شود.
یعقوبا
[یَ] (اِخ) دهی است در بغداد. (منتهی الارب). نام دهی در نزدیکی بغداد. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف بعقوباست. رجوع به بعقوبا شود.
یعقوب بیک
[یَ بَ / بِ] (اِخ) سلطان یعقوب ترکمانی، پسر اوزون حسن. سومین فرمانروای طایفهء آق قویونلو و پسر اوزون حسن بانی این سلسله بود. در زمان پدرش والی دیاربکر بود. پس از مرگ پدر از اطاعت برادرش سلطان خلیل سر پیچید و در حدود سلماس با او به جنگ پرداخت....
یعقوب بیک
[یَ بَ / بِ] (اِخ) سلطان یعقوب ترکمانی، پسر اوزون حسن. سومین فرمانروای طایفهء آق قویونلو و پسر اوزون حسن بانی این سلسله بود. در زمان پدرش والی دیاربکر بود. پس از مرگ پدر از اطاعت برادرش سلطان خلیل سر پیچید و در حدود سلماس با او به جنگ پرداخت....
یعقوب چرخی
[یَ بِ چَ] (اِخ) رجوع به یعقوب بن عثمان چرخی نقشبندی شود.
یعقوب چرخی
[یَ بِ چَ] (اِخ) رجوع به یعقوب بن عثمان چرخی نقشبندی شود.
یعقوب چلبی
[یَ چَ لَ] (اِخ) یکی از فرزندان خداوندگار غازی [ سلطان مرادخان اول پادشاه عثمانی ] است. در زمان پدرش در جنگهای متعدد اظهار شجاعت و دلاوری نمود. و در هنگام شهادت پدر نزد وی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی).
یعقوب چلبی
[یَ چَ لَ] (اِخ) یکی از فرزندان خداوندگار غازی [ سلطان مرادخان اول پادشاه عثمانی ] است. در زمان پدرش در جنگهای متعدد اظهار شجاعت و دلاوری نمود. و در هنگام شهادت پدر نزد وی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی).
یعقوب خان
[یَ] (اِخ) سومین از خاندان بارکزائی افغانستان (در سال 1296 ه . ق.). (یادداشت مؤلف).
یعقوب خان
[یَ] (اِخ) سومین از خاندان بارکزائی افغانستان (در سال 1296 ه . ق.). (یادداشت مؤلف).