جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قبل: (تعداد کل: 10)
قبل
[قَ] (ع ق) پیش. نقیض بعد. (منتهی الارب) (آنندراج). از ظروف مبهمه است. (ناظم الاطباء). گویند: اتیتک من قَبلُ و اتیتک قَبلُ و هر دو مبنی هستند بر ضم. و قب و قبلٍ با تنوین و قَبلَ مبنی بر فتح. (منتهی الارب) (آنندراج).
قبل
[قِ بَ] (ع ق) نزد. گویند: لی قبل فلان حق؛ ای عنده. || (اِ) طاقت. گویند: ما لی به قبل؛ ای طاقه. || سرِ نو. استیناف. (منتهی الارب). گویند: لااکلمک الی عشر من ذی قِبَل؛ یعنی نگویم با تو سخنی در آنچه از سر نو آغاز کنم کلام را یا...
قبل
[قُ بَ] (ع ق) عیان و آشکار. مقابله. گویند: رأیته قب؛ ای عیاناً و مقابله. (منتهی الارب). جِ قُبلَه. (ناظم الاطباء).
قبل
[قُ بَ] (اِخ) جائی است. (منتهی الارب).
قبل
[قَ بَ] (ع مص) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاههء چشم. (منتهی الارب) (آنندراج). پیش آمدگی سیاههء چشم بر بینی. (منتهی الارب). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاههء چشم یکی بر دیگری و بودن سیاههء چشم...
قبل
[قَ بَ] (ع اِ) بلندی زمین که پیش نماید. گویند: رأیت بذلک القبل شخصاً. || فراهم آمدن گاه ریگ توده ها. || میانهء راه روشن. || نوعی از مهره که زنان بدان مردان را بند نمایند و بر گردن اسب بندند بجهت چشم زخم و افسون. || مهره ای است...
قبل
[قَ بَ] (اِخ) کوهی است نزدیک دومه الجندل. (منتهی الارب).
قبل
[قَ بَ] (اِخ) دشتی است نزدیک دومه الجندل. (منتهی الارب).
قبل
[قُ] (ع اِ) آهنگ. || سوی. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: اذا اُقْبِلُ قُبلَک؛ ای اقصد قصدک او نحوک. (منتهی الارب).