جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قمی: (تعداد کل: 13)
قمی
(1) [قَ می ی] (ع ص) خوار و حقیر. ج، قماء [ قِ / قُ ]. (منتهی الارب).
(1) - در اقرب الموارد قمی ء، ضبط شده است.
(1) - در اقرب الموارد قمی ء، ضبط شده است.
قمی
[قُ] (ص نسبی) منسوب به قم. اهل قم، از مردم قم.
قمی
[قُمْ می / می] (اِخ) ابراهیم رضوی ملقب به صدرالدین بن سید محمدباقر. از علمائی بود که در اغلب علوم متداوله دست داشت. شرح المفاتیح و شرح الوافی از تألیفات اوست. سال وفات او معلوم نیست. (روضات الجنات) (ریحانه الادب ج1 ص468).
قمی
[قُمْ می] (اِخ) اسماعیل بن محمد از علمای نحو و لغت است. او راست: 1- کتاب الهمز. 2- کتاب العلل. (الفهرست ابن الندیم).
قمی
[قُ] (اِخ) محمد (آیت الله حاج میرزا محمد فیض). از علماء و مراجع بزرگ امامیهء عصر اخیر. رجوع به فیض در همین لغت نامه و رجوع به انجم فروزان در تاریخ قم تألیف عباس فیض و رجال قم شود.
قمی
[قُ] (اِخ) محمد (حاج میرزا...) معروف به ارباب. از علمای امامیه عصر اخیر است. در جوانی برای تحصیلات دینی به عراق شد و به درس حاج میرزا حسن شیرازی و حاج میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی برفت و سپس بقم مراجعت کرد و او را تألیفاتی است. از...
قمی
[قُمْ می / می] (اِخ) حسن رضوی. از علما بود. وی شرحی بر کفایه الاصول آخوند خراسانی بنام نهایت المأمول دارد. جلد دوم آن فقط شرح مبحث قطع و ظن در تهران به چاپ رسیده است. از نوشتن این کتاب به سال 1339 فراغت یافته است. (ریحانه الادب ج 3).
قمی
[قُمْ می / می] (اِخ) صدرالدین بن سید محمد باقربن محمدمهدی. از علمای امامیهء اواسط قرن دوازدهم هجری است. در اصفهان نزد آقاجمال خونساری و شیخ جعفر قاضی و ملامیرزا شیروانی بتحصیل پرداخت و سپس به قم رفت و در فتنهء افغان از قم به همدان و از آنجا به...
قمی
[قُمْ می / می] (اِخ) عباس (حاج شیخ...) ابن محمدرضابن ابوالقاسم. از علما و محدثان معروف عصر حاضر بود. در قم متولد شد و معلومات ابتدائی را در آن شهر فراگرفت و به سال 1316 ه . ق. به نجف رفت و از محضر درس حاج میرزا حسین نوری محدث...
قمی
[قُ] (اِخ) محمد بن حسین مکنی به ابوجعفر نویسنده و شاعری است که در نیشابور اقامت گزید. اشعاری به عربی دارد. رجوع به نخبه الدهر ج 4 ص 293 شود.
قمی
[قُمْ می / می] (اِخ) محمد طاهر (ملا...) ابن محمد حسین، اصلاً شیرازی است و چون در قم اقامت کرد به قمی مشهور شد. وی از مشاهیر علمای امامیهء دورهء شاه سلیمان صفوی و از مشایخ اجازهء شیخ حر عاملی و ملا محمدباقر مجلسی و فقیه و متکلم و محدث...
قمی
[قُ] (اِخ) محمدعلی بن محمد جعفر قمی حائری صفایی. از علمای بزرگ عصر حاضر. مقدمات و سطوح فقه و اصول را در قم و طهران فرا گرفت، سپس به نجف به درس آخوند خراسانی و میرزای شیرازی (میرزا محدتقی) رفت، آنگاه به قم بازگشت و به تدریس و تعلیم پرداخت.
او...
او...
قمی
[قُ] (اِخ) یعقوب بن سعدبن مالک اشعری قمی ابن عم اشعث بن اسحاق بن سعد مکنی به ابوالحسن. از راویان است. وی از عیسی بن جابر روایت کند و او را ابوالربیع زهرایی و جز او روایت دارد. او بسال 74 ه . ق. در قزوین درگذشت. (از معجم البلدان).