ابوعثمان
[اَ عَ] (اِخ) سعیدبن عبید الهنائی. از روات حدیث است.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن غالب بغدادی. ابن ابی اصیبعه گوید: و طبیبی عارف و عالم و نیکو معالجه بود و در خدمت معتضد خلیفهء عباسی میزیست و معتضد احسان و انعام فراوان در حق وی کردی و پدر او غالب نیز از اطباء مشهور است ونزد موفق خلیفه وهم معتضد...
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن فتحون. رجوع به سعید... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن فرج رشاشی. رجوع به سعید... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن محمد اندلسی معافری قرطبی لغوی معروف به ابن حداد. رجوع به سعید... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن محمد سرقسطی. رجوع به سعید... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن محمد نحوی قرطبی ملقب بنافع. وی در نحو شاگرد ابوالحسن انطاکی است و چون قرآن بقرائت نافع خواندی او را نافع لقب کردند.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن مروان الرهاوی. از روات حدیث است و ابن واره از او روایت کند.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن مغیره الصیاد. از روات حدیث است.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن وهب از موالی بنی سامه بن لوی. شاعر ماجن و هزال و بسیار شعر و غالب اشعار او مغازلات و خمریات است. ابتدا به بصره بود و سپس به بغداد شد و توبه کرد و پیاده حج بگذاشت. وفات وی به روزگار مأمون خلیفه بود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن هارون اشناندانی. از روات است وی از ابی محمد التوزی و از او ابن درید روایت کند. و صاحب الفهرست کتابی بنام کتاب معانی الشعر بنام اشناندانی مطلق آورده است و نیز سعیدبن هارون کاتب رامطلق در جای دیگر نام برده و نمیدانم هرسه نام یک...
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن هاشم خالدی. رجوع به خالدیان شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سعیدبن یعقوب دمشقی. رجوع به ابوعثمان الدمشقی شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سلیم بن عثمان. از روات حدیث است و از محمد بن زیاد روایت کند.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سهل بن بشربن هانی. رجوع به سهل... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) سیبویه. رجوع به سیبویه شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) شراحیل بن مرثد. از روات حدیث است.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) صابونی نیشابوری. وفات وی به سال 449 ه . ق. بوده است. او راست کتاب اربعین.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) صفار. رجوع به عفان بن مسلم ابوعثمان... شود.
ابوعثمان
[اَ عُ] (اِخ) صفار. عماربن مطر. رجوع به عمار... شود.
