ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) عبدالوارث بن سعید. از روات حدیث است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) عبدالوهاب بن بخت المکی. از روات حدیث است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) عمران بن حدیر. از روات حدیث است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) عمیس بن میمون. از روات است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) فدائی. یکی از اسماعیلیان. وی آقسنقر حاکم مراغه را528 ه . ق. بکشت.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) مجاعه. از روات حدیث است و عبیداللهبن موسی از او روایت کند.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) مسلم بن احمدبن ابی عبیدهء بلنسی. رجوع به مسلم... شود.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) معمربن مثنی التیمی بالولاء، تیم قریش لاتیم الرباب. نحوی فارسی بصری الملقب به سبخت و بعضی او را مولی بنی عبیداللهبن معمر التیمی گفته اند. ابن الندیم از ابی العیناء و او از مردی روایت کند که ابوعبیده را گفتند تو همهء کسان را ببدی...
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) مولی رفاعه بن رافع. صحابی است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) ناجی بکربن ابی الاسود از حسن روایت کند و یحیی بن معین گوید او کذاب است.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) ولیدبن کامل البجلی. از روات حدیث است ویحیی بن حمزه و علی بن عیاش از وی روایت کنند.
ابوعبیده
[اَ عُ بَ دَ] (اِخ) (مرج...) مرتع و چراخواری است بزرگ به جانب شرقی موصل و در آن قریه ها و آبادیهاست. و آنرا مرج موصل نیز نامند.
ابوعتاب
[اَ عَتْ تا] (ع اِ مرکب) غراب. (المرصّع).
ابوعتاب
[اَ عَتْ تا] (اِخ) سهل بن حماد دلال. از روات حدیث است و از شعبه روایت کند.
ابوعتاب
[اَ عَتْ تا] (اِخ) منصوربن المعتمر. از روات حدیث است.
ابوعتبه
[اَ عُ بَ] (اِخ) از روات حدیث است. او از سعیدبن جبیر و از وی ادریس اودی روایت کند.
ابوعتبه
[اَ عُ بَ] (اِخ) ابن الاعتق. نام او بکر است و یزیدبن هارون از وی روایت کند و ابوعتبه از عطاء و بکربن عبد.
ابوعتبه
[اَ عُ بَ] (اِخ) احمدبن الفرج المعروف بالحجازی. او از بقیه و ابی حیوه بن شریح بن یزید روایت کند.
ابوعتبه
[اَ عُ بَ] (اِخ) اسماعیل بن عباس الحمصی. از روات حدیث است و از معویه بن یحیی روایت کند.
ابوعتبه
[اَ عُ بَ] (اِخ) (بئر...) چاهی است بر ظاهر مدینه براه مکه. رجوع به ص 134 حبط ج 1 شود.
