ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) حی. مولی سلیمان بن عبدالملک. رجوع به ابوعبید حاجب شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) سعد. مولی عبدالرحمن بن الزاهر. از روات حدیث است.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) السوائی. معاویه بن سبره بن حصین کوفی. از روات حدیث است. رجوع به ابوعبیدبن معویه شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) صاحب سلیمان بن عبدالملک و نام او حی است. رجوع به ابوعبید حاجب... و رجوع به ابوعبید حی... شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) طوسی. او راست: انس المسافرین.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) عبدالواحدبن محمد جوزجانی. رجوع به ابوعبیدالله عبدالواحد... شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) علی بن حسین بن حرب قاضی مصر. از روات حدیث است.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) فقیه. رجوع به ابوعبیدالله جوزجانی شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) قاسم بن سلام بن مسکین بن زید جمحی هروی لغوی. ابن خلکان گوید: پدر او غلامی رومی مملوک مردی از اهل هرات است و ابوعبید به آموختن حدیث و ادب وفقه پرداخت و صاحب دین و سیرت جمیله و مذهب نیکو و فضلی بارع بود. قاضی...
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) محمد بن حفص الوصابی الحمصی. از روات حدیث است.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) مستوفی. به سال 492 ه . ق. وی را رستم دماوندی که ظاهراً یکی از ملاحده است بکشت. رجوع به ص 364 حبط ج 1 شود.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) مولی رسول الله. صحابی است.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) یحیی بن عبید الغسانی. یکی از روات حدیث است. و حریز از وی روایت کند.
ابوعبید
[اَ عُ بَ] (اِخ) یونس بن میسره بن حلبس. از روات حدیث است.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِلْ لاه] (اِخ) ابن یحیی. رجوع به ابن الهیثم... شود.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِلْ لاه] (اِخ)ابوعبدالرحمن. عبیده بن حمید الحذاء. رجوع به ابوعبدالرحمن... شود.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِ لْ لاه] (اِخ)الظبیانی. تابعی است و اصمعی از او روایت کند.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِلْ لاه] (اِخ)جوزجانی. رجوع به ابوعبیدالله عبدالواحدبن محمد جوزجانی شود.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِلْ لاه] (اِخ) سلیم المکی. مولی ام علی. و صاحب عبدالملک بن ابی سلیمان. از روات حدیث است. او از مجاهد و از او عبدالملک بن ابی سلیمان روایت کند.
ابوعبیدالله
[اَ عُ بَ دِلْ لاه] (اِخ)طلحه بن مُصَرف. تابعی است.
