ابوحنس
[ اَ حَنْ نِ ] (ع اِ مرکب) نام دیگر ایبیس(1). (از لاروس).
(1) - Ibis.
ابوحنش نمیری
[ اَ ؟ ] (اِخ) او را سی ورقه شعر است. (ابن الندیم).
ابوحنظله
[ اَ حَ ظَ لَ ] (اِخ) از شعبی و از او ابن ابی خالد ازدی روایت آرد.
ابوحنکه
[ اَ حَنْ نَ کَ ] (اِخ) او را عثمان بن عفان برای دیدن نیرنجات بدماوند فرستاد. رجوع به مادهء «د ن ی ن د» در لغت نامه های عرب شود.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (ع اِ مرکب) نخودآب. (مهذب الاسماء).
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) کنیت بیست فقیه است و از جمله، اشهر آنان نعمان بن ثابت.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) از رهط زیادبن کلیب. تابعی است. او از ابن عمر و از او مغیره روایت کند.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) امیرکاتب بن امیرعمر قوام الدین قانی. او راست: رساله فی رفع الید فی الصلوه و عدم جوازه عند الحنیفه، و آنرا به سال 745 ه . ق. تألیف کرده است. (کشف الظنون).
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) سعیدبن بیان سابق الحاج. محدث است.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) العدوی سلیمان بن حیان. محدث است.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) محمد بن ماهان الواسطی. محدث است.
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) نعمان بن ابی عبدالله محمد بن منصوربن احمدبن حیون. یکی از ائمهء فضل و علماء قرائت قرآن و معانی آن و وجوه فقه و اختلاف فقها و لغت و شعر و معرفت به تاریخ و ایام ناس و او را در حق اهل بیت...
ابوحنیفه
[ اَ حَ فَ ] (اِخ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اللهبن ثعلبه. ابن الندیم گوید: نام ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی است، وی بکوفه خزاز بود و زوطی از...
ابوحنیفهء اسکافی غزنوی
[ اَ حَ فَ یِ اِ یِ غَ نَ ] (اِخ) ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود آورده است که: در این روزگار که تاریخ اینجا رسانیده بودم ما را صحبت افتاد با استاد بوحنیفهء اسکافی و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار اما چون وی را...
ابوحنیفه بن السماک
[ اَ حَ فَ تِ نِسْ سَمْ ما ] (اِخ) ابن الفضل الشهابی. تابعی است و شافعی از وی روایت کند.
ابوحنیفهء دینوری
[ اَ حَ فَ یِ نَ وَ ](اِخ) احمدبن داودبن ونند، از مردم دینور. ادب از بصریین و کوفیین فراگرفت و از سکیت و ابن السکیت کسب فوائد کرد و در بسیاری از علوم چون نحو و لغت و هندسه و علوم هند بارع بود و در روایت صادق و...
ابوحنیفهء صغیر
[ اَ حَ فَ یِ صَ ] (اِخ)لقب امام ابوجعفر محمد بن عبدالله بن عمر هندوانی، و او را برای بسیاری فقه او ابوحنیفهء صغیر گفتندی. وفات وی به سال 363 ه . ق. بوده است.
ابوحنیفهء یمامی
[ اَ حَ فَ یِ یَ ] (اِخ)محدث است و ابن المبارک از وی حدیث کند.
ابوحنین
[ اَ حُ نَ ] (اِخ) ابن عبدالله بن حسین مدنی. برادر ابراهیم بن عبدالله. او از دختر برادر خویش و وی از خالد شاعر روایت کند. و از ابوحنین عبدالله بن یوسف روایت آرد.
ابوحواله
[ اَ حَ لَ ] (اِخ) عبدالله بن حواله الازدی. تابعی است. و بعضی او را ابن حولی و صحابی گفته اند.
